یه جایی توی متنی خوندم:
اگر کسی قدرتو نمیدونه بذار نبودنت رو احساس کنه!
دلم میخواست به نویسنده متن بگم:
دنیا و آدم هاش انقدر بی معرفت شدن که کافیه ثانیه ای نباشی، جای خالیت ساده تر از اون که فکر میکنی پر میشه...
It says somewhere in the book Mellat Eshq
There is no clock more accurate than God's clock
It is so precise that in its shadow everything happens on time
Not a second earlier, not a second later. So beautiful and promising
بجاي اينكه بنويسه
اگه احتیاط نکنی تصادف میکنی و به هفتاد قسمت نامساوی تقسیم میشی و عکس مچاله شده ماشین بذاره... نوشته:
"یکی عاشقته، با احتیاط رانندگی کن" نوع نگاه خیلی مهمه
یه همکار داشتم سر ماه که حقوق میگرفت تا 15 روز ماه سیگار برگ میکشید، بهترین غذای رستوران رو میخورد اما نیمی از ماه رو غذای ساده از خونه میآورد.موقعی که از اونجا منتقل شدم، کنارش نشستم و گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی؟با تعجب گفت: کدوم وضع گفتم زندگی نیمی اشرافی و نیمی گدایی به چشمام خیره شد وگفت: تا حالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفته ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا غذای فرانسوی خورده ای؟گفتم نه!
گفت: تا حالا تاکسی دربست رفتی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تاخوشحالش کنی؟ گفتم نه!
گفت: اصلا عاشق بوده ای؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا یک هفته از شهر بیرون رفته ای؟ گفتم نه!
گفت اصلا زندگی کرده ای؟ با درماندگی گفتم اره...نه...نمی دونم...!!
همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز...!
اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود...
موقع خداحافظی تکه کیک خامه ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم را عوض کرد،
او پرسید: میدونی تا کی زنده ای؟ گفتم نه!
گفت: پس سعی کن دست کم نیمی از ماه را زندگی کن
این روزها آدمها ...
محتاج یک روی خوشاند،یک خدا قوت،
یک لبخند که خستگیِ تنهاییشان در برود؛
محتاج یک رفت و آمدند،یک عطر ماندگار
یک دست کہ گردِ انتظارشان را بتکاند؛
محتاج یک زنگ تلفناند،یک "ڪجایی؟"
یک "دلم برایت تنگ شده"
یک "مراقب خودت باش"
یک ...
اگه جایی یه زن موفق رو دیدی
حتما اونو ستایش کن
چون واسه رسیدن به موفقیت
چندین برابر یه مرد تلاش کرده
با قضاوت ها
با توهین ها
با تهمت ها
با نسبت های ناروا
با بی اعتمادی ها
با بی توجهی ها
با سنگ اندازی ها
با نگاه های معنادار
زیادی جنگیده
جنگ جسمانی
جنگ روانی
زیادی رو پشت سر گذاشته
تا تونسنه در لیست موفق ترین
ها قرار بگیره
زنان قوی مثل الماس هستن
تحت فشار درخشان تر میشن
قدرت یه زن تو سکوتش نهفته هست
اون با کلام کم کارهای بزرگی رو انجام میده
یه زن قدرتمند میدونه که
اشک هاش نشونه ضعف و ناتوانی نیست
بلکه مرواریدی از قدرتش هست
یه زن قدرتمند و موفق
به جای اینکه منتظر اومدن
شاهزاده سوار بر اسب بشه
خودش بر اسب موفقیت و قدرت سوار شه
یه زن موفق و قدرتمند
میدونه که پشت اینهمه
متلک ها
تبعیض ها
خرد شدن ها
تحقیر شدن ها
چطوری یه زن باشه
قدیم تر ها همیشه علاجی
واسه هر دردی داشتن
مثل روغن چرخ خیاطی
واسه ناله های لولای در
مثل دوا گلی واسه زخم های
کودکانه سر زانو
قل اغوش مادر
واسه باریدن تمام بغض های جهان
چقدر دست های ما این روز ها خالی شده
یادش بخیر
تو دوران مدرسه ناظما میومدن یه دفعه
توی کلاس و میگفتند معلتون امروز نمیاد
آهسته و اروم برید حیاط
و ما با شادی و جیغ و هورا
با سر و صدا میرفتیم تو حیات مدرسه
وقتی که وارد مدرسه میشدیم
و زنگ واسه رفتن سر کلاس ها رو میزدن
مدیر مدرسه میگفت
همه به صف
از جلو نظام
برید کلاساتون
یادش بخیر
کتاب هامون رو جلد پلاستیکی میکردیم
بعد با خودکار پشتش رو دروازه میکشید یم
یاد قدیم بخیر
اون قدیما وقتی که بساط قند شکستن پهن میشد
موقع خرد کردن یه قسمتایی از قند نرم بود
کلی از اونا میخوردیم
❤
ممنونم اقا علیرضا 🌹
Alireza
زنده باشی مهربانو باران