Attila ( گروه ادبی دلنوشته های آتیلا)
کاربر VIP
۸,۶۰۴ پست
۴۰۸ دنبال‌کننده
۱۴,۳۰۰ امتیاز
مرد
۱۳۵۳/۰۹/۲۵
آروم و عادی
ليسانس
مطالعه ، پیاده روی ، تماشای فیلم
قد ۱۷۲، وزن ۷۳

تصاویر اخیر

بهترین ساعت

11:11
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
روزی پدربسیار ثروتمندی فرزندش را ب بیرون شهر برد انها چند روز و شب در مزرعهای سپری کردند مزرعه خانواده بسبار فقیر ،بعد از اینکه از سفر برگشتندپدر پرسید دیدی چگونه مردم فقیر زندگی می کنند
فرزندش گفت اری پدر پرسید چه چیزهایی از این سفر یاد گرفتی ،پسر گفت دیدم ما یک سگ داریم ،تنها چهار سگ ،ما یک اسختر تا وسطای باغچمون داریم ا نها رود بزرگی دارند ،ما در باخچمان چراغهای نصب شده داریم و انهادر شب ستاره ها را دارند پاسیو ما ب حیاط جلوی وصله و برای انها تا افق
ما یک زمین کوچک داریم برای زندگی و انها زمینهای تا ورای محدوده دیدمادارند ما مواد غذایی را از فروشگها میخریم انها خودشان پرورش میدهند
پدر پسر حرفی برای گفتن نداشت فرزندش در ادامه افزود غهمبدم چقدر ما فقیریم
اغلب اوقات ما چیزهایی را که داریم فراموش میکنیم و روی چیزهایی که نداریم تمرکز میکنیم همه چیز ب نوع نگاه مان بر میگردد گاهی باید نگاه من مانند بچه باشد تا ببینیم چه چیزهایی مهم اند...

شعر شدی و من خواندمت
مثل خاک نم خورده
شوق نفس کشیدن می دهی..
و در نهایت بعضی شب ها چند روز طول میکشد.......
بازنشر کرده است.
خدایا
در این روز قشنگ دل
ما رو چون روز روشن
زندگی ما رو چون بوستان
خوش عطر وجود ما رو
روزگارمون رو چون نگاهت زیبا گردون
بازنشر کرده است.
چگونه است که آدمی
میتواند فقط در دو چشم
ذوب شود نه بیشتر
گویی آن چهره شبیه
فنجان و قلبم حبه قند است
بازنشر کرده است.
مثل گندم باش زیر خاک برده میشه
باز پر تر از قبل از زیر سنگ میرویه
زیر سنگ برده میشه
آرد میشه
پر بها تر میشه
آتش زده میشه نون میشه
مطلوب تر ذات ارزشمندش رو نشون میده
تو هم در زندگی مثل گندم باش تا ارزشمند شی
بازنشر کرده است.
فرق خنده با گریه اینه که
خنده روی تو رو باز میکنه
ولی گریه دلت رو
بهترین جفت در جهان خنده و گریه هست
اونا هیچوقت همو هم زمان ملاقات نمیکنن
ولی اگه اون دو همو ملاقات کنن اون لحظه‌
بهترین لحظه زندگی توست چه دعایی واسه
تو کنم که گریه ات از سر شوق
خنده ات از ته دل باشه
بازنشر کرده است.
آدینه ات شاده شاد
در این صبح دل انگیز
از خدا ۵ چیز رو واسه
تو میخوام
اول
سایه خدا بر سرت
دوم
سلامتی به وجودت
سوم
سر سبزی در خونه آن
چهارم
سرنوشت خوب در عمرت
پنجم
گل خنده روی لبت
بازنشر کرده است.
سلامتی و روز افزون راه طلب است و بردباری نردبان شادی ، اتش محک زننده طلاست و نور اتش محک زننده دوستی است
عشق روشن کننده شب و دوری هجر و وصل پازهر خیانت و فریب است ای کسی که راه رونده روی قلبی
خورشید از سواران ماست و ماه کامل از پاسبانان ما و عشق از همنشینان چه کسی میفهمد انچه در سر و اندیشه ماست اب سوال کننده از من در مورد عشقش ب او بخشش و اکرام کن و ب او احترام بگذار هر ارزویی تجلی و ظهوری مانند ذره ای خاک و غباری است

هر شب شعر هایم را می بوسم
و
تو
هر روز در ان قدم زده ای
بازنشر کرده است.
مهم ترین کاری که یک پدر می تواند برای فرزندانش انجام دهد
این است
که عاشق مادرشان باشد
چون بچه ها با لبخند ماذر می خندند و با گریه اش
می گریند...

خدا را چه دیدی شاید زیباترین اتفاق برایت همین امروز پیش امد ......
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
  • ........nosh

    مدیر عزیز ممنون از تشویقتان
    انرژی میدهید سعی میکتم متنها خسته کننده نباشد ولی حقیقت باشد و بر دلها بنشیند

  • Attila ( گروه ادبی دلنوشته های آتیلا)

    مدیر عزیز ممنون از تشویقتان
    انرژی میدهید سعی میکتم متنها خسته کننده نباشد ولی حقیقت باشد و بر دلها بنشیند


    قلمتان مانا انتخابهایتان بی نظیر باد سپاسگزارم از حضورتان در گروه خودتان💐🙏

بازنشر کرده است.
در زندگی لحظاتی پیش می‌آید که انسان؛
نه کسی را دوست دارد و
نه دلش می‌خواهد
کسی او را دوست داشته باشد…
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
زخمی اگر بر قلب بنشیند؛ تو نه می توانی زخم را از قلبت وا بکنی، و نه می توانی قلبت را دور بیندازی.
زخم تکه ای از قلب توست. زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست. زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی.
قلبت را چگونه دور می اندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند.

جاى خالى سلوچ
غم
هیچ‌گاه به طور کامل
از بین نخواهد رفت!
و تا ابد
زیر پوست انسان زنده می‌ماند…
بیشتر آدم‌های دنیا دیوانه بودند. آن بخشی هم که دیوانه نبودند، عصبی بودند. آن بخش هم که دیوانه یا عصبی نبودند، احمق بودند. 
بازنشر کرده است.
بعضی چیزها را نمی شود گفت...
بعضی چیزها را احساس می کنید، رگ و پی شما را می تراشد، دل شما را آب می کند، اما وقتی می خواهید بیان کنید، می بینید که بی رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلو است اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می فشارد در آن نیست...