Siamak
۴,۰۷۶ پست
۴۱۹ دنبال‌کننده
۱۰,۰۲۸ امتیاز
مرد، متاهل
بی‌حال
فوق ليسانس
کارمند
دین اسلام
ايران
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
سیگار ميکشم

تصاویر اخیر

گاهی خوابت را می‌بینم
بی‌صدا
بی‌تصویر
مثلِ ماهی در آب‌های تاریک
که لب می‌زند و معلوم نیست
حباب‌ها کلمه‌اند
یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی...
فکر نکنید هر کس که از راه رسید
هر کس که با شما خندید
هر کس که چند صباحی گیر داد و پیگیر شد
می تواند رفیق شما باشد...
رفاقت جریانی ست توی خون آدم که یکباره میجوشد، وقت هایی که بداند بودنش لازم است،
همین به موقع بودن، چگونه بودن؛
می‌شود اصالتِ یک رفاقت...
جهان من وارونه است
جاده را وارونه می‌روم
آسمان را وارونه می‌بینم
ابرها همچنان ایستاده‌اند
ولی ماه با من می‌آید
درست شبیه خیالت...
گفت: «آدم‌ها با رویاها‌شون زندگی می‌کنند.»
گفتم: «چرا که نه؟ مگه چیزی غیر از رویا هم وجود داره؟»
گفت: «به پایان رسیدن رویاها.»
سعى كردند مارا دفن كنند، غافل از اينكه ما بذر بوديم...
بازنشر کرده است.
میدانم چرا هیچ گاه یاد من نیستی...من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم.‌‌..که با هر تلنگری یادم بیفتی...انسان به زخم ها بیشتر میاندیشد تا مرهم ها...
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
خیره در چشم،می پرسی:
دوستم داری؟
نگاهت می کنم
تو باز می پرسی !
و من ،خسته
به رویت ،پلک می بندم
چرا که خوب من
افسوس ، تو
خواندن نمی دانی...
بازنشر کرده است.
باشد از دنیا فقط یک استجابت سهم من...من همان را بی گمان نذر نگاهت میکنم...
بازنشر کرده است.
نه معنایی در آوازها
نه معجزه ای در آواها
سکوت می کنم
در آرزوی محال
کاش زبان بی کلام
می دانستی...
قلبی را رنجانده ای،
که خانهِ خودت بود!
آه که چه غمگینم
برایِ خانه خراب شدنت...
بادم و عاشق یک
قاصدک پر شر و شور
بوَزَم دور شده
نوزَم افتاده...
آغشته‌ام به تو
چونان دستمالی
که به اشکِ دلتنگی!
مرا ببخش
فراموشت کردم
نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
خیره می‌شوم به تو
تا می‌آیم به آغوش بگیرمت
می‌فهمم سرابی است سراب!
بازنشر کرده است.
شاید خار داریم
مثل کاکتوسی
که کسی
هوس به آغوش کشیدنش را
نمی‌کند.