کاتاتونیک

A dark, cozy place to see the world as it truly is: cruel and relentl.. بیشتر

کاتاتونیک
گوناگون
۵۶۳ پست
۸۱ مشترک
۳۴ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۴۱
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۹
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۶

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

تنهـا و بدون كَس...پُر از آزادي ست
هر لحظه و هر نفس...پُر از آزادي ست
روياي پرنده...
آسمان...
در واقع؛
هر گوشه اي از قفس، پُر از آزادي است!
اگر دو ماه شیفته‌ء دیگران باشید،
دوستان بیشتری به دست خواهید آورد،
تا اینکه دو سال بکوشید دیگران را شیفته‌ء خود کنید...
تلخ منم
همچون چای سرد
که ساعات طولانی نگاهش کرده باشی!
و ننوشیده باشی
تلخ منم
همچون چای سرد
که هیچکس
ندارد هوسش را ...
مثل این هست که شاهد چهار فصل در یک روز باشی
ابتدا دلتنگ می شوم و بعد گریه می کنم
عصرها قهر می کنم و شب ها خیلی دوستش دارم...
از روزی که
به پای تو ماندم
خودم را...
از دست دادم!
واژه «دوست» را در فرهنگ لغت جستجو کنید! به شما میگوید ضد دشمن!
واژه «رفیق» را جستجو کنید و این بار به شما میگوید همراه! میخواهم بگویم واژه ها خودشان عالمی دارند.
هر کدام به اندازه کفایت، راه و چاه را به ما نشان میدهند! دوست،
در لحظه پیدا میشود و در لحظه ای هم ناپدید.
رفیق اما فرق دارد،
زمانی که می آید به ماندنش بیشتر دل میبندی تا اینکه منتظر رفتنش باشی! زندگی هرکدام از ما آمیخته ای از دوست و دشمن هاست،
اما کم پیش می آید که رفیق ها همدیگر را پیدا کنند! رفاقت های پایدار از وفاداری می آیند و دوستی های فراوان از چرب زبانی! انتخاب کنید که میخواهید کدام باشید،
یک وفادار یا یک تملق گو؟!
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
ترجیح می‌دهم
هوای رابطه ام با بعضی آدم‌ها
همیشه ابری و بارانی بماند...
آفتاب که میزند،
سردرگم می‌شوم از رنگین کمان این آدم‌ها
وقتی نمی‌دانم خودم را با کدام رنگشان هماهنگ کنم...
بازنشر کرده است.
به قلبم معذرت خواهی بسیاری بدهکارم!
بخاطر تمام روزهایی که:
گرفت
شکست
تنگ شد،
و کاری از دست من بر نمی‌آمد...!
مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
با دویست‌ و چند تکه استخوانم دوستت دارم
و چند سال باید بگذرد
تا استخوان‌های آدم بپوسند
و همه‌چیز را فراموش کنند ؟

با من بگو
بگو قلب‌ها فراموشکارترند
یا استخوان‌ها ؟

با من بگو
بگو مثل خواب
که گاهی از دست‌هایم شروع می‌شود
گاهی از پاهایم
فراموشی از قلبم آغاز می‌شود
یا استخوان‌هایم ؟
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید ،
بیا...
مشاهده ۲۱ دیدگاه ارسالی ...
  • Siamak

    خیلی فک میکنم بهش سارای اونجا عمیق تر بودش تا به زمان الان
    به نظرم دیگه باید بازنشسته کنم خودم رو


    در هر صورت ما هر دوتاشو دوس داریم
    چون یکی از قدیمی ترین دوستانمونه و تحت هر شرایطی حس خوبی بهمون منتقل میکنه

  • سارا حشمتی

    در هر صورت ما هر دوتاشو دوس داریم
    چون یکی از قدیمی ترین دوستانمونه و تحت هر شرایطی حس خوبی بهمون منتقل میکنه

    سپاسگزار شمام جناب سیامک بزرگوار

بازنشر کرده است.
ماندن من از رفتن تو عجیب‌تر است.
هیچ وقت باورم نمی‌شد
کسی بتواند بدون قلب
این همه زنده بماند.
و چقدر زشت نوشته می‌شود
"دوام"
انگار یک نفر سعی دارد
جای آن که نیست هم باشد!
مشاهده ۲۱ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
قلبی را رنجانده ای،
که خانهِ خودت بود!
آه که چه غمگینم
برایِ خانه خراب شدنت...
بازنشر کرده است.
نه رفته‌ام
و نه مانده‌ام
قایق کوچک کاغذی‌ام غرق شد
ومن
مرده‌ای که دم در ایستاده
چشم به دهان تو
صدایم کن
بگذار بروم...
بازنشر کرده است.
رابطه مثل الاکلنگ می‌مونه
باید نوبتی یکی کوتاه بیاد؛
اگه همیشه فقط یک نفر کوتاه بیاد
هر دو نفر زده می‌شن،
یکی از بالا موندن
و دیگری از پایین موندن...
بازنشر کرده است.
من کلا نمیتونم به راحتی کسی رو آدم مهم زندگیم کنم؛
نمیتونم با هرکسی وقت بگذرونم،
کنار هرکسی بگم و بخندم،
خودم رو درگیر هرکسی کنم،
برای هرکسی صدِ خودم رو بذارم،
اما با تو تمام اینا اتفاق افتاد!
تو شدی جزو اون ادمایی که میتونم ساعت ها باهات حرف بزنم و حرفامون تموم نشه.
شدی جزو اون ادمایی که تمایل دارم هر روز بهت زنگ بزنم و صدات رو بشنوم
شدی جزو اون ادمایی که شبا قبل از خواب بهت فکر میکنم و فکرت لبخند رو لبم میاره
شدی جزو اون ادمایی که هر چقدر حواسم جمع باشه با فکر کردن بهت حواس پرت ترین ادم روی زمین میشم.
دیدگاه غیرفعال شده است.