آذر
۹,۷۵۳ پست
۱۳,۵۴۴ امتیاز
زن، مجرد
۱۳۴۵/۰۵/۲۴
فوق ليسانس
دین اسلام
ايران، مازندران
زندگی با خانواده
سیگار نميکشم
کتاب و
ندارم

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
روز های رفته به چوب
کبریت های سوخته میمونن
هر کاری دوست داری بکن
اونا دوباره روشن نمیشن
فقط سیاهی اونا دستای
تو رو آلوده میکنن
روز های خوبت رو بیهوده
نسوزون زندگی رو رنگ تازه ای بزن
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
در گوشه قلب همه آدم ها
یه نفر هست که با همه
نشدنی های زندگی
با همه دغدغه ها
با همه نگرانی های روزمرگی
باز هم دوست داشتنش رو
کاملا عاشقانه نفس میکشه
هر چقدر هم که دور
هر چقدر هم که دیر
زندگی مثل جلسه امتحان هست
بار ها و بارها غلط مینویسیم
و پاک میکنیم دوباره غلط
مینویسیم غافل از اینکه
یه دفعه مرگ فریاد میزنه
برگه ها بالا
تا زمانی که وقت زندگی
داریم درست زندگی کنیم
به خدا که وصل بشی
ارامش وجودت رو میگیره
نه به راحتی می رنجی
نه به آسونی می رنجونی
ارامش سهم دلهایی هست
که به سمت خدا میره
ای دوست که دل ز دوست برداشته ای
نیکوست که دل ز دوست برداشته ای
دشمن چو شنیده می نگنجد از شوق
در پوست که دل ز دوست برداشته ای
هر که حدیث جان کند
با رخ نمایش عشق
تو چون زمردی
گرچه که اژدها بود
هر که رخش چنین بود
شاه غلام او شود
گرچه که بنده ای بود
خاصه که در هوا بود
چند میباشی اسیر این و آن
گر برون ایی از این آنت کنم
ای صدف آمدی در بحر ما
چون صدف ها گوهر افشانت کنم
ای دل به ادب بنشین
بر خیز ز بد خویی
زیرا به ادب یابی
آن چیز که میگویی
حلیت رها کن عاشقا
دیوانه شو
دیوانه شو
وندر دل آتش درا
پروانه شو
پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن
هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان
هم خانه شو
هم خانه شو
سلام بچه ها اگه کسی دکتری شرکت کرده بود نتیجه اش اومد چون من دکتری قبول شدم امیدوارم داخل سایت هر کسی که شرکت کرده بود هم قبول بشه
خدایا
آرامش ثابت و عطر
مهربونی هات رو مثل
دونه های بارون اروم
و بی صدا توی سرزمین
قلب ما ببار
امروز مون رو با طراوت
و پاکی بارون قرار بده
قبل از حرف زدن گوش بدیم
قبل از انجام عکس العمل فکر کنیم
قبل از انتقاد کردن صبر کنیم
قبل از بی خیال شدن سعی کنیم
۷ سین دلت رو اونجوری
بچین که نه یه سال بلکه
یه عمر زیبا به پایان برسونی
سلامتی رو بذار در بالاترین نقطه دلت
که هیچ چیزی برتر از اون نیست
سعادت رو از خدا بخواه که اون
با لطف و کرمش به تو خواهد بخشید
سر بلندی رو توی دلت جای بده
که تو رو بزرگ خواهد کرد
ساده لبخند بزن
ساده هم زندگی کن
سکوت
سر زندگی
صلابت
رو هیچوقت فراموش نکن
گاهی باید سکوت کرد
و انتظار کشیدن زنده بود و زندگی کرد
سختی کشید و سنگ بود
ولی انسانیت رو یاد نبرد
مهر و محبت رو فراموش نکرد
بزرگ شدیم و فهمیدیم
که دوا آب میوه نبود
بزرگ شدیم و فهمیدیم که
پدر همیشه با دستای پر
به خونه بر نخواهد گشت
بزرگ شدیم و فهمیدیم که
اون طوی که مادر گفته بود
بزرگ شدیم و فهمیدیم که
چیزای ترسناک تر از تاریکی
هم وجود داره
بزرگ شدیم به اندازه ای که
فهمیدیم پشت هر خنده
مادر هزار گریه وجود داره
پشت هر قدرت پدر یه
بیماری وجود داره
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات
ما دیگه در حد یه بازی کودکانه نیست
واسه عبور از خیابون کسی نیست
که دست ما رو بگیره
بزرگ تر که شدیم فهمیدیم که این
تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم
بلکه همراه ما هم مادر و پدر
ما هم با ما بزرگ شدن
چیزی نمونده که برن و شاید هم رفته باشن
خیلی برگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل
چین و چروک صورت مادر و پدر
نگرانی از آینده ما بودخیلی بزرگ تر شدیم
تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
زن پیری از صدای خرو پف
هر شب مرد پیر شکایت داشت
پیرمرد هیچوقت قبول نمیکرد
که خرو پف میکنه
شبی پیر زن صدای خرو پف
اونو ضبط کرد که صبح
حرفش رو ثابت کنه
ولی صبح پیرمرد هرگز بیدار نشد
اون صدای ضبط شده لالایی
هر شب پیرزن شد
قدر لحظات هر چند سخت
کنار هم بودن رو بدونیم
مادر مثل مداد میمونه هر
لحظه تراشیده شدن و تموم
شدنش رو میبینی
ولی پدر مثل خودکاره شکل
ظاهریش تغییر نمیکنه
فقط یه دفعه میبینی دیگه
واسه تو نمی نویسه
تا هستن قدر اونا رو بدون