دلم دوست داشتن میخواهد
نہ هر دوست داشتنی
از همانها ڪہ میشود ساعتها
در آغوشش بے هیچ حرفے نشست
میشود بے هیچ حرفی
هزار نگفتہ گفت..
از همانها ڪہ این آدمها اسمش را
گذاشتهاند افـــسانہ...!
اما . . .
افسانہ هم دست نوشتهے خودِ آدمهاست
نیست...؟
پس من ؛ پس تو، پس ما
میتوانیم از قصههایمان یڪ افسانہ بسازیم
تنها اگر از سینِ سلامِ رابطه
دلمان؛
چشممان؛
حواسمان
اصلا خودِ خودِ خودمان
تنها برایِ #اوے قصہ باشد
میشود...
هر زن در سڪوت خود
مردے را پنهان ڪردہ است.
گاهے ڪہ زندگے حواسش نیست
بیرونش میآورد
سر میز شام مینشاندش
برایش شمع روشن میڪند
و با یڪ موسیقے ملایم
با او میرقصد
اوج میگیرد
پرندہ میشود...
هر زن اسم ڪوچڪ مردے را
روے شناسنامهے قلبش
نوشتہ است
♥♣ค๓เг♣♥
مرداب زندگی همه را غرق می کند
ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر
♡آرزو♡سرای شادی