من دوستت دارم، چو ابری آسمانش را...
ابری که پس داده به سختی امتحانش را
یاد توام، مانند سربازی که بعد از جنگ
دارد هنوزم خاطرات پادگانش را
با بیت بیت هر نگاهش حرف ها دارد
آن شاعری که بغض می دوزد دهانش را
محمدعلی_نیکومنش
از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شدهای!
شفیعی_کدکنی
کجا بودی که دیشب تا سحر ؛
در فکر گیسویت
دلم خواب پریشان دید و
من تعبیرها کردم…
نجیب_کاشانی
وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده،
تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را.
-سعدی
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب
حافظ
من جز برای تو نمیخواهم خودم را
ای از همه منهایِ من بهتر، منِ تو ...
قیصر_امین_پور
گاه در رگِ یک حَرف، خِیمه باید زَد...
سهراب_سپهری
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه ی نعمت فردوس شما را
گر سرم میرود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
سعدی
قهوه میریزم برایت نیستی آن سوی میز
هیشِکر میریزم و تَلخاستجایِخالیات....
معصومه_صابر
سکوت، آیینهست جانِ بیدار میرَقصَد!
میانِ هیچ و همه، نغمهزنان میچَرخَد...
در تو جان میدَوَد، بیکران میشِکَفَد!
شوریدگی، دلْ پروانه و شمع میتَرَکَد
باراد رضا بِریمانی
عشق فقط عشقِ فاضل نظری اونجا که میگه :
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا بودن زمین ماه است..
شب بود و سکوت، غربت و بی تابی روح ،
مانده در من دل بی تاب و می و جام و سبو،
عاشق عشق تو گشتم که شدم فاتح جنگ،
توبه کردم که نبینم، کس دیگر، به وضوح،
من ز عشقت شده ام ،مست و خرافه پرور ،
از سر عشق تو من، توبه کنم، توبه نصوح،
منم آن عاشق ویرانه نشین، زاهد عشق،
که ز عشقت شده چیره ،به همه ،جنگ و فتوح.
مجتبی_فرزانگی_زاهد
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
با غمانگیزترین حالت تهران چه کنم؟
من و ساحل، من و دریا، من و یادت، تو کجا؟
بی هوا گر بزند نمنمِ باران چه کنم؟
بدنت صد درجه، گرم کند سرما را
بی تو من با قدم سرد زمستان چه کنم؟
بروی، لشکر موهای سیاهت بروند،
منِ تنها وسط جنگ به میدان چه کنم؟
شهریار
از عشق تو جز شعر نشد هیچ نصیبم
بی آنکه بفهمم شده یک شهر رقیبم....