ای مرگ بیا که زندگی مارا کشت...
شرمندگی همیشگی مارا کشت...
باران میبارد
دسته این چتر آبی
منتظر دستان توست
در کنار شانه های من....
اعتماد ...
نه دیدنی ست ،
نه شنیدنی
اعتماد ساختنی ست
اعتماد را ...
با عمل باید ساخت
(تو به کی اعتماد داری؟؟؟)
آن کماندار که دل برد به قوس ابرو
کرد شکار دل و آن فتنهگر صد گیسو
تیر نگاهش به دل افتاد چنان بیپروا
که زد زخمی و ماندم اسیر آن مشکین مو
چشمان تو قصیده ای است
که نزار قبانی نوشته
وکاظم ساهر خوانده است...
چه دردی دارد این دوری نمی آیی...
خبر داری تو از شب های تنهایی..؟
که خاطر خواه باشی ولی از دور
بگویی باز می ارزد به رسوایی...
از من ندار به شمای دارا یه نصیحت جوری رفتار نکنید که بعدا ندار پولدار شد عقده ای بشه..
در نبودت
دل اشکِ خون ریخت
چو پروانه به دور شمعِ خیال،
که ای کاش...
بال و پر می زدم به دورت عاشقانه
اما نه در خیال..
در آغوش تو، دنیا میلرزد
چشمانت، آتش در دل میافروزد
نفسهایمان در هم گره میخورد
هر لمس، افسانهای نو میسازد
چشمت پیش ما
و دلت با دیگری
آخه این بود رسم دلبری....
بهانه داد به دستم شبی خمار دو چشمت
همان دو فتنه ی سبز و همان شعاردو چشمت ...
دوستت دارم، در سکوت شب
در لحظههای تنهایی، در هر نفس
چشمانم را میبندم، میشنوم صدایت
که در قلبم طنینانداز است، بیانتها و بینهایت....
میخواهم روی صفحه زندگیت؟
نه؛
روی خط به خط قلبت اثر خودم را به جا بگذارم
اثری که هیچگاه پاک نشود،
هیچوقت پخش نشود،
اثری پایدار ،ماندگار، عمیق....
هوای عطر آگین اطرافت، سینه ام را آلوده به عشق میکند.
آرش ( گروه لاله های سرخ )
🍊💫 سلاااا💖ااام به شما دوست گرامی
❄️✨ روزتون معطر به نور الهی
🍊💫 نیک فرجام باشید