واسه آدمای زندگیتون
همون آدمی باشید که هم بتونن باهاتون بخندن،
هم گریه کنن،
هم خوش بگذرونن،
هم وقتی گره به کارشون میافته بهتون رجوع کنن،
هم بتونن باهاتون درباره همهچیز حرف بزنن و قضاوت نشن،
هم بتونن باهاتون بحث و دعوا کنن و بعدش هیچی خراب نشه
و نقطه امنِ زندگیشون باقی میمونید.
اشکالی ندارد که غرق شوی، اشکالی ندارد که غمگین باشی،
اشکالی ندارد که به اعماق ماجرا برسی و از عمق، به سطح نگاه کنی.
غرق شو، بشکن، زمین بخور، ناامید شو اما کسی باش که وقتی که
هیچکس فکرش را نمیکرد، خودش را نجات میدهد. کسی که
وقتی همه از غرق شدنش مطمئن بودند، از قعر آب، بیرون میجهد.
کسی که شکست و سیاهی و اندوه را به زانو در میآورد.
گاهی باید به قعر تاریکی و ظلمت برسی تا نور را پیدا کنی،
باید عمیقا بشکنی تا درستتر به هم پیوند بخوری.
به تاریکی مطلق که رسیدی، اندوهگین نشو، دلسرد نباش، منتظر نمان.
خوب نگاه کن و ببین نور از کجا میتابد...
نرگس_صرافیان_طوفان
آدمها شبیه همدیگر فکر نمیکنند
عشق نمیورزند...محبت نمیکنند...
شبیه همدیگر حرف نمیزنند و معیار دوست داشتن
برای هر کدام از آنها فرق دارد...
چون تجربهی رنج هر کسی، درد هر کسی در زندگی، با دیگری فرق دارد...
اشتباهات آدمها را به رخشان نکشید...
ما نمیدانیم عمق رنجی که در آن غرق بودهاند،
چه زخمی به احساس آنها زده است...!
به خطاهای دیگران کاری نداشته باشیم...
خوب است که چشمهای خودمان را زلال کنیم
و خوب است که نمک به زخم آدمها نپاشیم!
شاگردی از استاد پرسید: خواهش میکنم به من بگو از کجا باید
یک انسان خوب را از بد تشخیص دهم؟
استاد پاسخ داد: تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی
که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمیتوان به این شناخت رسید.
اما میتوانی از فضایی که در حضور او به وجود میآید، او را بشناسی؛
چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد
باد پاییز وزید و دل ما عاشق شد
عاشق برگ خزان و این همه زیبایی
من و تنهایی و آوارگی و برگ خزان هم رنگیم
خالی از نیرنگیم
روی گلبرگ پریشان در باد می نویسم از عشق
می روم تنهایی در شبی بارانی
تا که سیراب شوم از می ناب پاییز
باده را تا به سحر می نوشم از تب عشق
عشق را در قدحی می بینم که دلش بارانی است
می نویسم روی هر برگ خزان از غم دل
که چرا پنهانی ؟
که چرا این دل غمدیده من
شده لبریز ز عشق پاییز ؟
غم من تنهایی است
دل من بارانی است
یکی بود که هر روز هدیه میداد
یکی هم بود که هر روز سیلی میزد
یه روز یکی هدیه نداد
اون یکی هم سیلی نزد
اون که هدیه میداد شد بد که چرا امروز هدیه نداد
اون یکی که سیلی میزد شد خوب که دمش گرم امروز نزد؟
آرزو میکنم تو جیب لباست پول پیدا کنی
آرزو میکنم یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشی
و هیچ اسمی ازش نمیدونی رو یهو یه جا پیدا کنی
آرزو میکنم وقتی دارن ازت تعریف میکنن تو اتفاقی رد بشی و بشنوی
آرزو میکنم آنقدر بخندی و بخندی که از چشمات اشک بیاد
آرزو میکنم یه بویی که باهاش خیلی خاطر داری یجا به مشامت بخوره
آرزو میکنم وقتی حواست نیست سرتو بیاری بالا ببینی یکی که خیلی
دوسش داری داره خیلی عمیق با یه حس مثبت و لبخند رضایت بخش نگاهت میکنه.
آرزو میکنم یه چیزی که کوچیکه ولی فکر نمیکردی حالا حالا ها داشته باشیش رو به دست بیاری.
این آرزو ها کوچیکن ولی خیلی لذت بخشن.....
mahnaz
روحشون شاد و یادشون گرامی
ممنون از لطفت خواهری . روح رفتگان شما هم شاد و یادشون گرامی
(sheyda) (ارشد آواز قو )