امید علیزاده

با سلام خدمت دوستان بزرگوارم
وقت شریفتون بخیر باشه
عذرخواهی میکنم از اینکه وقت گرانبهای شما رو میگیرم
در این چند مدتی که تو سایت پیش شما دوستان بزرگوار بودم سعی کردم با عناوین مختلف با همه ایجاد دوستی کنم و یه رابطه خوب و صمیمی برقرار کنم . تا اونجایی که تونستم و وقتم اجازه میداد اکثر پست های عزیزان رو خط به خط میخوندم و لایک میکردم و کامنت میذاشتم . تو سایت هرگز به خودم اجازه ندادم هیچگونه بی ادبی و یا جسارتی به یکی از بزرگواران بکنم . اگه تو سایت با بعضی از دوستان شوخی میکنم ، از حضورشان اجازه گرفتم و در چهارچوب ادب و احترام زیر پستهاشون باهاشون شوخی میکنم .
لطفا اگه خواسته یا ناخواسته باعث رنجش دوست بزرگواری شدم بنده حقیر رو به بزرگواری خودتون ببخشید
لطفا هرگونه انتقادی به رفتار بنده دارین عاجزانه خواهشمندم مرقوم بفرمایید تا احیانا بار دیگر باعث ناراحتی کسی نشم
لطفا و خواهشا نظرات ارزشمند خودتون رو برام ارسال بفرمایید
ممنون از همه شما سروران گرامی

لینک

ایسته سن كؤنلوم كیمی زولفون پریشان اولماسین
اول قده ر ناز ائت منه آه ائتمك امكان اولماسین
درد عشقین قصد جان ائتدی سه من هم شاكیرم
ایسته رم جیسمیم ده درداولسون داخی جان اولماسین
قویما اغیار ائیله سین كویین ده جولان ای پری
اهرمن لر مالك ملك سلیمان اولماسین
آتش رویینده  افعی تك یاتیب گیسولرین
طرفه جادودور كی مار آتش ده سوزان اولماسین
دئییرلر عاشق كش نیگاریم قتلیمه آماده دیر
آللاه آللاه بیر سبب قیل كی پشیمان اولماسین
مبتلای درد عشقم ال گؤتور مندن طبیب
ائیله بیر تدبیر كی بو درده درمان اولماسین

دلم گرفته است ، یا دلگیرم
شاید هم دلم گیر است ...!
نمیدانم ...!
اصلا هیچوقت فرق بین اینها را نفهمیدم...!
فقط میدانم که دلم یکجوری میشود...!
جوری که مثل همیشه نیست ...
دلم ک اینطور میشود ،
غصه های خودم که هیچ ...
غصه های همه دنیا میشود
غصه ی من ....!

حواست هست تنهایم
گره خوردم به غم هایم
پر از کسری ی عشقت شد
حساب جمع و منهایم
گرفته این گلو دوده
ز خاموشی ی آوایم
برایت تا غزل گفتم
پر از غم شد الفبایم
نمی‌دیدی ی پاشیدی
نمک بر زخم پیدایم
حواست هست میگفتی
تو جان بخشی، مسیحایم
اگر تو یوسفم باشی
زلیخایم زلیخایم
تو چون آدم منم حوا
و من در باغ طوبایم
اگر خامت چنین گشتم
چو بابایم چو بابایم
فریب کهنه ای خوردم
و خوردم سیب حوایم
شدم شرمنده ی اشکم
به سوز قلب شیدایم
گرفتم فال حافظ را
و خواندم رفته یلدایم
حواست هست بودی تو
همان شیرین و لیلایم

عشق شاعر میکند؛اما من عاشق نیستم
عشق تو زیباست اما حیف لایق نیستم
مثل پارویی میان موج سرگردان ولی
چند سالی میشود در بند قایق نیستم
سوختم با خشک و تر هرچند تنهایم هنوز
مانده ام رسوا و همرنگ خلایق نیستم
لحظه هایی از ازل در خاطرم از توست که
تاابد دل بسته مرز دقایق نیستم
شعر می خواهدمرا  از درد تو خالی کند
با غمت دلخوش ترم بی غم موافق نیستم ؟

🍃🌺یک روز قشنگ
🍃🌺یک دل خـوش
🍃🌺یک لب خنـدان
🍃🌺یک تن سالــم
🍃🌺دعای امروز من
🍃🌺برای هرروز تو

شب در طلسم پنجره وا مانده بود و من
بغضی میان حنجره جا مانده بود و من
با آن همه غریو و غرور پلنگی‌ام
یک ذره انعکاس صدا مانده بود و من
بر خانه‌ای که آینه حسی سه‌گانه داشت
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من
هم آب توبه بود در آن خانه هم شراب
اخلاص در کنار ریا مانده بود و من
ابلیس با خدا به تفاهم نمی‌رسید
تردیدها و دغدغه‌ها مانده بود و من
تا شیشه‌ی مشبک پرهیز بشکند
سنگی در آستین خطا مانده بود و من
می‌رفت دل به سمت وسوسه اما هنوز هم
یک پرده از حریر حیا مانده بود و من
فردا که آن برهنه معصوم رفته بود
ابلیس با هزار چرا مانده بود و من

لب باز کنی،آتشی افروخته ای
حرفی بزنی دهکده را سوخته ای
بد نیست شبی سر به جنونم بزنی
گاهی سرکی به آسمانم بزنی
من را به گناه بی گناهی کشتی
بانوی شکار اشتباهی کشتی
بانوی شکار دست کم میگیری
من جان دهم آهسته تو هم میمیری

طاووس من حتی تو هم در حسرت رنگی
حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی
یک روز دیگر کم شد از عمرت، خدا را شکر
امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی
از خود گریزانی چرا ای سنگ باور کن
حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی
عمری‌ست در نی شور شادی می‌دمی، اما
از نی نمی‌آید به جز اندوه آهنگی
دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری آوخ چه آونگی

گل نیگاریم دولانیم باشیوه عومروم قوتولور
بوگجه آیدا باتب غملره قلبیم توتولور
نه عجب غمدی بو میخانه ده می لر منی چون
ایچیرم هر نه غم احوالیمه جانیم سوکولور
دوغار اولموش بله دونیا منی درد غمله نجه
منده بیر تانریما بنده یدیم عذابیم توکولور
ساده عومروم نقدر چالپالی یوللاردا قالب
هر گلن چالدی منی ظلمه فراقیم اوزولور
نجه شرح ایلمه لی بیر بله عدل حقه منی
بیر بله عدله دوزوب هر نیه اهیم گورولور

احساس قشنگی به سراپای تنم داشت
تا دست در آغوش من و پیرهنم داشت
از پنجره می‌خواست ببیند گذرم را
با عابر این کوچه، قراری که منم، داشت
بیهوده برایم الکی دست تکان داد
هم، رابطه با مردم قامت‌شکنم داشت
هر بار سخن گفتم و هر بار کمی بوس
می‌داد به لبهای من اما، چه کنم داشت
بی‌حوصله با او سخن از باغچه گفتم
با شاخه‌ی گل، قصد شکار سخنم داشت
او خسته‌تر از چشم فریبای جهان دوست
فکر سفر از دهکده‌های وطنم داشت

ﺯﻧﺪﮔﯽ آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﯽ
ﯾﮏ ﺳﺮﺍﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد
زندگی کن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
رونق عمر جهان، چندصباحی گذراست
قصه بودن ما
برگی از دفتر افسانه ای ی، راز بقاست
دل اگر می شکند
گل اگر می میرد
و اگر باغ بخود رنگ خزان می گیرد
همه هشدار به توست
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
زندگی کوچ همین چلچله هاست
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ

سنسیز داریخیر روح و روانیم منی دیندیر
عشقیندی منیم جسمیده جانیم منی دیندیر
سنسیز منه بیر ثانیه بیر ایلدی عزیزیم
هجران الووی کسدی امانیم منی دیندیر
گؤزلر گئجه‌لر صوبحه ‌جه جیران سنی گؤزلر
قویما قارا گؤز صوبحه جه یانیم منی دیندیر
یاندیردی منی نازیله پروانه خدایا
شمع تک یئری وار قانه بویانیم منی دیندیر
هجران اودونا ییغما اودون قوی داها سؤنسون
رحم ائیله قوتار آه و فغانیم منی دیندیر
من بیر بالیغام دوشموشم آیری دنیزیمدن
روحوم چابالیر یوخدو توانیم منی دیندیر
لیلا مثلی سن ده منی چؤللره سالدین
مجنون کیمی داغلاردی مکانیم منی دیندیر
خسرو یئنه شیرینی سالیب آیری یاریندان
ظولمیله آخر تیشه ده قانیم منی دیندیر
آچدین ساچیوی اوخلاری ساچدین سینم اوسته
دین گئتدی تالان اولدو ایمانیم منی دیندیر
فرهاد دؤزه بیلمیر غم هجرانیوه شیرین
قوی باشیوه یوز دفعه دولانیم منی دیندیر

ســــــــــــلام
صبح زیباتون بخیر و نیکی
صبحتون شاد و پرانرژی
روزتون معطر به نور الهی
سر آغاز روز تون
سرشار ازعشق و شـادی
و خبرهای  خوش و عالی
دلتون شــــــاد
و زندگیــــتون آرام
الهی آمین