عشق شاعر میکند؛اما من عاشق نیستم
عشق تو زیباست اما حیف لایق نیستم
مثل پارویی میان موج سرگردان ولی
چند سالی میشود در بند قایق نیستم
سوختم با خشک و تر هرچند تنهایم هنوز
مانده ام رسوا و همرنگ خلایق نیستم
لحظه هایی از ازل در خاطرم از توست که
تاابد دل بسته مرز دقایق نیستم
شعر می خواهدمرا  از درد تو خالی کند
با غمت دلخوش ترم بی غم موافق نیستم ؟

بازنشر