Թ♏ɿՐ ɧԹԲ3Հ
۲,۱۳۷ پست
۳,۴۶۱ دنبال‌کننده
۷۱,۷۳۵ امتیاز
مرد
زير ديپلم

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
شکل سرگردانی من بود؛
بوی غم می‌داد چشمانش
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
دلم به بوی تو آغشته است
سپيده دمان
كلمات سرگردان بر ميخيرند و خوابالوده دهان مرا ميجويند
تا از تو سخن بگويم

كجا جهان رفته ای

نشان قدم هايت
چون دان پرندگان
همه سوئی ريخته است
باز نميگردی، ميدانم
و شعر
چون گنجشك بخار آلودی
بر بام زمستانی
به پاره يخی بدل خواهد شد.
بازنشر کرده است.
گیسو میان پنجره بگذار ...
دارم به فتح خواب تو می‌آیم.



زن‌هایی که موی‌شان را کوتاه می‌کنند به هزار و پانصد دلیل، شاید هزار و پانصدمین دلیلش خلاص شدن از دست خاطره‌ای باشد که لای موهایشان، می‌خزد گاهی؛ یا شاید لب‌های مردی عاشق، سر گیس‌شان جا مانده؛ کسی چه می‌داند. هر کسی دلایل خودش را دارد...
بازنشر کرده است.

‏احساس میکنم یه شبکه اجتماعی جدید اومده و ما ازش بی‌خبریم، چرا انقد همه‌جا خلوته☹️

بازنشر کرده است.

دلم میخواد ی کلبه چوبی وسط جنگل داشتم میرفتم چندماه اونجا زندگی میکردم

بازنشر کرده است.

کوچه پس کوچه های تهران🌧🍂

بازنشر کرده است.

در کلبه ما رونق اگر نیست ادا هست

بازنشر کرده است.

با توجه به رنگ سال، امسال قطعاً سال منه.

بازنشر کرده است.

يه روز جات سفت بود كف سينم
الان رفتی اونجا که همه میرن … 👋🏻

بازنشر کرده است.

صد جان فدای آنکه دلش با زبان یکی باشد …!

و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
اینطوریه که هی اولویتمی
هی هواتو دارم
هی صبر میکنم
و …
تو فقط بهم بی‌لیاقتی نشون میدی
و من یهو قید همه‌چیو میزنم و طوری میذارمت کنار، انگار هیچوقت وجود نداشی …🙂‍↔️
بازنشر کرده است.
آرزو ميكنم آدمي رو پيدا كنيد كه وسط تمام شلوغيا بهتون زنگ بزنه بگه
كاش به جاي اين همه آدم
تُ
اينجا بودی … ❤️?
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
‌‌

به دیدن تو همه ذره‎های من شد چشم
و چشــم‎ها همه سر تا به پا تماشا شد

تمــام منظره پوشیده از تـو شد یعنـی...
جهان به چشم دل من، دوباره زیبا شد



بازنشر کرده است.
‌ ‌

ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمی‌کنند دوام ...



بازنشر کرده است.

عمر میگذرد
و من بیش تر میفهمم
که هیچ چیز در دنیا
ارزش گریه کردن را ندارد!
ما آدم ها مدام چیزهایی را که
اسمشان را مصیبت و بدبختی میگذاریم
در سرزمین افکارمان میچرخانیم و دور
میکنیم و همین باعث میشود در صدسالگی حسرتِ لذت نبردن از زندگی را بخوریم!
شاید کلمه ی رها کردن و فرار کردن
برای چنین لحظاتی به وجود آمده اند...
از غصه هایت فرار کن
در ناکجا آبادِ درونت رهایش کن؛
و به دنبال هر چیز که شادت میکند روانه شو...
زندگی اگر چیزهای زیادی برای گریه کردن
دارد، چیزهایی هم برای لبخند زدن دارد

فقط کافیست از ته دلت بخواهی
که زندگی را زندگی کنی.

موقت

دیدگاه غیرفعال شده است.