(mehdi (craze poet
۳,۹۴۳ پست
۴۹ دنبال‌کننده
۴,۵۷۱ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۷۹/۰۶/۰۸
nurse's aide
دین اسلام
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
موسیقی شعر

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
✅ این سم رو دیدین ؟ 😄😄
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اناری ،همچو اسمت
عشق میریزی به پاییزم
تو را ای نوبر یاقوت آبان
دوستت دارم
الفت چه طلسمی‌ست که باطل شدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
بازنشر کرده است.
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی، جهان به کارش نیست
بازنشر کرده است.
چگونه راز دلم
همچو نی نهان ماند،
که داغ عشق تو
پیدا ز بند بند من است...
بازنشر کرده است.
تو مثل دلبری های پاییز میمانی
آدم نمیداند نگاهت کند یا
کوچه به کوچه عاشقانه در آغوش بگیرد
بازنشر کرده است.
مرغ عشق منی و
جاے تو آغوش من است
پیش من پر بڪشی
      لانہ شدن را بلدم...!!
خوشا به
    حال سری که
        به سینه ات خواب است
دگر
   نه دلهره دارد
       نـه ایـن کـه بی تاب است
دوستت دارم ای خیال لطیف
                       دوستت دارم ای امید محال...
ما به قربان تو رفتیم
و
همانجا ماندیم
لبخند تو شَهدے ست
     ز میخانہ ے احساس
          مستم ڪن از این جام پر از وسوسہ ڪَاهی
بازنشر کرده است.
دو یاغی پشتِ مژڪَان تو بندند
    سخن‌ها تلخ و لب‌هایت چو قندند
        ڪَره وا ڪن ز ڪَیسو تا ببینی
            چه دل‌هایی اسیر این ڪمندند