کاتاتونیک

A dark, cozy place to see the world as it truly is: cruel and relentl.. بیشتر

کاتاتونیک
گوناگون
۵۴۷ پست
۸۱ مشترک
۳۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۳۷
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۸
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۴
بازنشر کرده است.
(برکه فیس).ARGAVAN

روزگارت شاد
بازنشر کرده است.
جهان من وارونه است
جاده را وارونه می‌روم
آسمان را وارونه می‌بینم
ابرها همچنان ایستاده‌اند
ولی ماه با من می‌آید
درست شبیه خیالت...
  • Fatemeh

    آقا سیامک این عالی بود ....ولی ماه با من می‌آید
    درست شبیه خیالت...👍👍👍⚘⚘⚘

  • Siamak

    آقا سیامک این عالی بود ....ولی ماه با من می‌آید
    درست شبیه خیالت...👍👍👍⚘⚘⚘


    سپاس...

بازنشر کرده است.
دلتان را قایق نکنید
برای نجات هر آدمی
از دریای تنهایی
آدم‌ها نمک نشناسند
به ساحل که برسند
حسشان عوض میشود
غرقتان می‌کنند در خودتان
بازنشر کرده است.
ماهی را دیده ای؟
که چگونه دست و پا می‌زند
بیرون از آب؟
یادت همانقدر
به تلاطم می‌افتد در من
جانم در می آید...!
یک روز صبح
قبل از اینکه به آینه چشم بدوزی
تلفن همراهت را بردار و سلامم کن!
و به رسم عادت شیرین گذشته...
عکس خواب آلودت را برایم بفرست!
مگر میتوانم قربان صدقه ات نروم؟!
قول میدهم!!
هیچ چیز به روی خودم نیاورم!
و انگار که همین دیشب
خیلی بی حاشیه و صمیمانه به هم
شب بخیر گفته ایم!
خیالت راحت
من آنقدر دلم تنگ است
که یادم می رود چه بلایی سرم آورده ای...
جای تو را زن دیگری پر کرده
زنی که من هم جای شوهرش را پر کردم
گله ای نیست من عادت دارم
تو هم زیاد به دلت بد راه نده
مرد تو هم روزی زنی غیر از تو را دوست می داشت
مثل تو که قبل از او دلبسته در باز کردن من بودی
حال این شهر زیاد خوب نیست
شهری که هیچ کدام از آدم ها
عشق اول هم نیستند 
آن چنانی که تو
آن چنانی که من
آن چنانی که همه ی آدم ها...
بازنشر کرده است.
در وقاحت رقابت داشتند.
به صراحت بی شرافت بودند.
عدالت نبود که اصالت ما به بی رسمی آنها اصابت کند!
بازنشر کرده است.
گاهى فكر ميكنم مگر ميشود آدمها
اينقدر راحت و هر چند وقت يكبار
كنارِ معشوقه اى جديد بايستند و
دو نفره هايشان را به معرض نمايش بگذارند؟
انگار خودشان ثابت اند و آدمِ كنار دستى شان فقط عوض ميشود...
در همان مكان ها
با همان خنده ها
با همان ژست هاى مضحك
كه مثلاً من خيلي خوشبختم
و افسوس به حالِ آنهايى كه فقط مى آيند تا جاى خالىِ نفرِ قبل را پر كنند...!
بازنشر کرده است.
خدا عمري به من بدهد
پير شدنت را نظاره كنم
غر زدنت را
موهاي كم پشت سپيدت را
نگاه مهربانِ از پشتِ عينكت را
چالِ گم شده زيرِ چين و چروكِ صورتت را
ميبيني...؟
من تا كجا خودم را با تو تصور ميكنم...؟
من كنارت ميمانم
تا ثابت كنم كه با تمامِ اينها هم زيبايي...
نامــه ای با اشک چشمانم نوشتم او نخواند
پای عهد بستـــه من ماندم  ولیکن او  نماند
تیر بی مهـــــری چنان در قلب زارم رخنه کرد
نیمه جان خسته ام را بیکسی بر لب رساند
ما که از داغِ  غــــم او روز و شب را سـوختیم
نا مـــــروت  کفتر  دل  را  چرا از دل  پـــراند ؟
مـا به نــــاز او جـــــوانی داده ایم او در عوض
عاقلــی  بودم  مرا تا  مـرز  رسوایی  کشاند
ما  پرستیدیم  او را بهتــــر از هر بت پرست
بی وفا دیگـــر پرست و غیـر را از خود نراند
بال پروازم شکست وچشمها خون گریه کرد
رفت  اما رد پایش  گوشه ی این سینه ماند
‌‌ ‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎
گل هارداسان ای عاشیقئنی دردہ سالان یار
گلدیک جه غم و عشقی اورکدہ چوخالان یار
پـروانـه کئمین آتـش غمدہ یانیر ایندی
شوقیله سنین بـاشی وہ مین یؤل دولانان یار
گل یاروی دیندیر سؤروش احوالنی بئرجه
سـؤله نئجه سـن غصه وغمدن قوجالان یار
فکر ایتمزدیم سـن منی گؤزدن آتاجاقسان
مین نازیله یارین اؤرگین الدن آلان یار
وای منيم حاليمه معشوقه اگر آتسا منى
باشقا بير ياره وورولسا ، هدره ساتسا منى
آيریلیق سازينى چالسا، کدره قاتسا منی
بیلمیرم آيریلیقیندا ،نئجه اونسوز دؤزه رم؟
اولارام بير دلی ،ويرانه لرى من گزه رم
وای منيم حاليمه گؤرسم ، ألی أللرده قالیب
بير وفاسیز اؤتوروب،ياريمى چوخ درده سالیب
او سبب دن ياریمین، گؤزلرى يوللاردا قالیب
او وفاسیز باشینى، من بدنيندن اوزه رم
اولارام بير دلی، ويرانه لرى من گزه رم
وای منيم حاليمه عشقيم، منه يومسا گؤزونى
اؤزگه لرله اوتوروب ،سؤيله سه يار اؤز سؤزونى
ترک ائديب گئتسه، اوزاخلاتسا منه اؤز اؤزونى
آغلايیب گؤز اؤنونه ،عکسيلرين من دوزه رم
اولارام بير دلی ،ويرانه لرى من گزه رم
وای منيم حاليمه ،آسوده خيال اولسام اگر
بير گونی گؤرسم اگر ،نازيوى بير اؤزگه چکر
بيل او گون يوخدى، حياتیندا سهندين  دن اثر
سؤکرم قلبيمى سنسيز ،بو حياتدان کؤچه رم
اولارام بير دلی ،ويرانه لرى من گزه رم
سوال‌های نپرسیده گرچه بسیار است
جواب چرخ فلک بر مدار تکرار است
یکی پرنده ازین کهنه دام پر نگرفت
که تور صید قضا پهن بر لجن‌زار است
برای مرغ مقلد قفس نشان بقاست
چنان‌که مرغ انالحق نشانه‌اش دار است
کجا به دست محبت شده‌ست خاری گل
زمانه‌ای‌ست که هرکس وفا کند خوار است
تمام عمر بکوشد به هیچ‌جا نرسد
کسی که بیشتر از هرکسی سزاوار است
کجاست بال رهایی کجاست بام خیال
که فکرهای بدی بر سر من آوار است
درون آینه مردی‌ست زخم‌خورده و مست
کسی که زندگی‌ام را به من بدهکار است
بازنشر کرده است.
حقیقت این است که هر انسانی تو را خواهد رنجاند.
فقط باید آنهایی را پیدا کنی که ارزش این را داشته باشند که به‌خاطرشان، رنج بکشی.

بازنشر کرده است.
#فِـکرِ_پَروآز_بـاش_حتی_دَر_سّـقوطِ🖤🦋
دیدگاه غیرفعال شده است.