کاتاتونیک

A dark, cozy place to see the world as it truly is: cruel and relentl.. بیشتر

کاتاتونیک
گوناگون
۵۳۹ پست
۸۱ مشترک
۳۲ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۳۸
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۸
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۴
بازنشر کرده است.
’’‌سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو می‌پاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمی‌ارزد. همین که چهره‌ات از ذهنم پاک می‌شود آرامشم را از دست می‌دهم.
اگر نیایی طاقت خواهم آورد؛
اما چه طاقتی؟ در بَطنِ اندوه،
در برهوتِ دل...‘‘

— آلبر کامو
‌از نامه‌ها به ماریا کاسارس
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
درحقیقت ما جهان رو با استعاره‌ها درک می‌کنیم (هراسم و تعریفی که به وقایع می‌دیم، یک استعاره‌است) و این استعاره‌ها، همون فرهنگی هستن که داره کل فهم ما از جهان هستی و در نتیجه رفتارهای ما در اون رو شکل می‌ده.
زیر طاق دو تا ابرو دو تا دریاچه پر قو مث گله های آهم واسه چی فرار کردی
دستم از دست تو دوره دلم انگار تو تنوره توی سینم که صبوره غمو موندگار کردی...
فقط اونجاش که میخونه...
ما وارثان دردهای بی شماریم ما گریه های چشم های انتظاریم
ما سرزمینی دور و تنها در غباریم ما چیزی به غیر از غم به غیر از هم نداریم
ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم ما خسته از این روزهای بی قراریم
عجیبه که انسان چطور دووم می‌آره، چطور زنده می‌مونه، از پس هر چیزی بر می‌آد و یک روزی بالاخره از دور به عنوان خاطره از اون اتفاقات یاد می‌کنه. عجیبه که انسان چطور "می‌تونه".
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بعضی روزها خوب زندگی می‌کنی
و حس نمی‌کنی
که تمام مدت، در تمام زندگی‌ت
منتظر همین لحظه بودی؛ منتظر همین زندگی.

بعضی روزها اما گذر زندگی رو تماشا می‌کنی
از گوشه‌ای تاریک و سرد
به تمام لحظه‌هایی که می‌شد برای تو باشن
فکر می‌کنی
و حسرت می‌خوری که چرا درست زندگی نکردی، چرا این لحظه زندگی‌ت رو زندگی نکردی
طوری که انگار
این زمان، این زندگی، هرگز مال تو و متعلق به تو نبوده.
بازنشر کرده است.
مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گل‌ها می‌دانید؟
__فروغ فرخزاد
  • آرش ( گروه لاله های سرخ )

    🙋🏻‍♀️❄️ سلام و دورد بر شما دوست بزرگوارم
    🌀❄️ آرامش آسمان 🕯شب
    ❤️❄️ سهم قلبتان باشد
    ⭐️❄️ و نور ستاره ها
    🌞❄️ روشنی بى خاموش ,تمام لحظه هاتون
    🌉❄️ شب سرد زمستانی تون بخیر

بازنشر کرده است.
گاهی هیچ‌چیزی
نمی‌تواند جلوی‌ِ فروریختن
یا اوج گرفتنِ آدمی را بگیرد.
تو یک‌جا ایستاده‌ای،
و می‌بینی داری فرومی‌روی...
بازنشر کرده است.
بار سنگین است و من کم‌طاقت و دنیا حسود
خم شدن را عار می‌دانم... دعا کن بشکنم!
بازنشر کرده است.
دردِ من خطّ میخی است عزیز
دردِ من را کسی نمی‌فهمد...
بازنشر کرده است.
«هرگز وجود حاضر و غایب شنیده‌ای»
روحم پریده‌ است و خودم در اداره‌ام
روحم پریده‌است و خودم در دل قفس
دنبال آشیانه برای اجاره‌ام
باید به جای این‌که «کی‌ام؟» یا «چگونه‌ام؟»
در فرم‌ها فقط بنویسم «چه کاره‌ام»...
بازنشر کرده است.
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرتِ روزهای شیرین در من
بی‌مهری انسان معاصر در توست
تنهایی انسانِ نخستین در من...
زمان وضعیتی ویرانگر است که ما در آن چشم به جهان می گشاییم، او پیوسته درحال تغییر ماست بی آنکه خود بدانیم و دست آخر هلاکمان میکند بی آنکه خود بخواهیم.

اگر هزار سال بعد هم مثل سبزه از خاک برویَم، در آوندهایم جریان داری. ‌ـــ‌ به این می‌گویم جاودانگی!