کاتاتونیک

A dark, cozy place to see the world as it truly is: cruel and relentl.. بیشتر

کاتاتونیک
گوناگون
۵۳۹ پست
۸۱ مشترک
۳۲ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۳۸
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۸
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۵
التزامی درکار نیست. فقط از غیر منتظره ها عبور میکنیم و روی خطی صاف و ساکن یورتمه می دویم. نور تنها جهتی ثابت را در مرزِ ثباتِ شادی حزن مشخص میکند. بی اعتنا حرکت میکنیم، بلکه جایی وجود خود را کاملا حس کنیم و به آن آگاهی داشته باشیم. دستو پا میزنیم شنیده شویم اما فقط پرتویی بی جان بین رقصِ نور هستیم. می دویم، می رقصیم، میزنیم و می شکانیم و می فشاریم و می زاییم و درد. گرچه همه اینها بخشی از زیستن است. اما کمی زیستنمان دردناک تر شده. وجودمان را تثبیت نکرده ایم. دستو پا میزنیم، اما نور هستیم. هیچکس به نور اعتنایی نمیکند. نور شدیم، گم شدیم. به قصد شنیده شدن نادیده گرفته شدیم. امان از این درد، آدمی را خر میکند. آه که زیستن اینقدر سخت شده. مدام میمیریم و زنده می شویم درون این چرخه نور. راه زیاد میبینیم، اما توان رفتن نداریم…
بزن سرد نشه...
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
شوپنهاور می گفت:«جهان تصور من است.»
مراد از این جمله در اساس همان چیزی است که کانت با تعریف «شی فی نفسه» بیان می کند، به این معنا که چگونگی ساختمان اندام های حسی و مغز انسان موجب می شود که جهان به نحوی خاص و در محدوده ای خاص ادراک شود و با واقعیت جهان یکی نیست. ما فقط قادریم نمود اشیا را درک کنیم نه آن گونه که در نفس خود هستند.
بنابرین ما جهان را به شکل نمودی می بینیم. طبق دیدگاه شوپنهاور، می توان با «اراده» به به نفسِ مطلق اشیا پی برد که خود مطلق است.
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
  • محمد حسین

    این کلام شوپنهاور تا حد زیادی درسته . پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم هم قریب به همین نکته رو بهش اشاره کرده . فرمود:
    اللهم ارنی الاشیاء کما هی
    یعنی: خدایا چیزهای دنیا رو همونطور که هست به من نشون بده .
    معلوم‌میشه خیلی وقتا واقعیت با حقیقت می تونه فرق داشته باشه

  • Nastaran

    این کلام شوپنهاور تا حد زیادی درسته . پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم هم قریب به همین نکته رو بهش اشاره کرده . فرمود:
    اللهم ارنی الاشیاء کما هی
    یعنی: خدایا چیزهای دنیا رو همونطور که هست به من نشون بده .
    معلوم‌میشه خیلی وقتا واقعیت با حقیقت می تونه فرق داشته باشه


    دقیقا استاد..

بازنشر کرده است.
«بر آن بودم که دوست بدارم، همچنان که میل داشتم بگریم.»

- پشت و رو
- آلبر کامو
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بعضی روزها خوب زندگی می‌کنی
و حس نمی‌کنی
که تمام مدت، در تمام زندگی‌ت
منتظر همین لحظه بودی؛ منتظر همین زندگی.

بعضی روزها اما گذر زندگی رو تماشا می‌کنی
از گوشه‌ای تاریک و سرد
به تمام لحظه‌هایی که می‌شد برای تو باشن
فکر می‌کنی
و حسرت می‌خوری که چرا درست زندگی نکردی، چرا این لحظه زندگی‌ت رو زندگی نکردی
طوری که انگار
این زمان، این زندگی، هرگز مال تو و متعلق به تو نبوده.
راستش، خوشبختی تو کف دست آدمه. کافیه بی‌حرکت بمونین، همه‌چی رو فراموش کنین، دیروز و فردا رو از یاد ببرین. اگه آدم بتونه خودش رو کوچک کنه و در یه مبل کنار پنجره لم بده و در دم و لحظه‌ی حاضر زندگی کنه، می‌تونه از تمام مواهب عالم لذت ببره.
سعادت واقعی رو چیزهای کمی ‌می‌سازه.

- مهمان‌سرای دو دنیا؛ اریک امانوئل اشمیت.
بازنشر کرده است.
چند سقوط مانده، تا پرنده شدنم؟
_علیرضا قاسمیان
مشاهده ۱۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
مرگ موجود غیرقابل پیش بینی ایه، با پنجه هاش میفته به جون ادمی و انعکاس سیاه خودشو توی تخم چشاش میذاره و انقدر بهش خیره میشه که تورو به اطمینان برسونه که قراره روح طرف و بکشونه بیرون و در کمال ناباوری جون یکی دیگه رو میگیره و تو سرجایی که ایستادی و فرایند رهایی و انبساط رو تماشا میکنی فَکّت به زمین میچسبه که چطور ممکنه‌؟ مگه عزراییل چنبره نزده بود رو این؟ چطوره که امروز اون یکی آخرین نفسو کشید؟ و اینجاست که میفهمی تو بازیچه مرگی. همونطور که تمام ثانیه های زیستنت توی این دنیا روی این زمین بازیچه زندگی بودی.
بازنشر کرده است.
’’‌سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو می‌پاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمی‌ارزد. همین که چهره‌ات از ذهنم پاک می‌شود آرامشم را از دست می‌دهم.
اگر نیایی طاقت خواهم آورد؛
اما چه طاقتی؟ در بَطنِ اندوه،
در برهوتِ دل...‘‘

— آلبر کامو
‌از نامه‌ها به ماریا کاسارس
بازنشر کرده است.
Biliyorum yapamazsın keşke sevebilsen
یه وقتایی از خودت شرمنده می‌کنتت که چرا اینهمه حالت بده و یه گوشه نشستی غصه‌ی اونچه که کاریش نمی‌شه کرد می‌خوری. نه با عذاب‌وجدان دادن بهت، که با دوست‌داشتنت و زمان دادن بهت.
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
کاش هنوز یه بچه‌ی هشت ساله بودم که ظهرها از مدرسه برمی‌گشت و جلوی بخاری توی بغل مامانش با یه پتو می‌خوابید و مجبور نبود به چیز دیگه‌ای فکر کنه.
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
صندوقچه قدیمی ات را نگرد
حتی اگر بهار
حتی اگر شکوفه در پس دیوار های تار
گم شود
مهربانی و زیبایی
... گم نخواهد شد.
شب هر چه تاریک تر
ستارگان روشن تر


از: گروس عبدالملکیان
بازنشر کرده است.
آغوش آسمان باز است
ولی
در من
پرنده ای ترس پرواز دارد
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک‌تاک ساعت دیواری...
دریافتم باید، باید، باید دیوانه‌وار دوست بدارم‌ کسی را که مثل هیچ‌کس نیست.

- فروغ فرخزاد
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...