کیوان
۹۳۰ پست
۱۱۰ دنبال‌کننده
۴۵,۱۴۲ امتیاز
مرد
۱۳۰۰/۰۷/۰۱
آروم و عادی
فوق ديپلم
ايران، مازندران، چالوس

تصاویر اخیر

‏زن های خاورمیانه
از هرچه خالی باشند در سه چیز غنی‌اند؛

چشم های زیبا،
غم های همیشگی
و شُجاعت ناگزیر...✍️
برگ‌های پاییز ریزش نمی‌کنند؛ اونا پر می‌کشند

از کتاب ،جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند ...✍️
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم

كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت ....✍️
خدایا بهتر نیست به جای اینکه فردا ظالم رو به سزای اعمالش برسونی ،

امروز جلوی ظلم رو بگیری ...✍️
بازنشر کرده است.
شفا نمیده شرافت میده ...✍️
آرامگاهی ساده از سنگ بدون ضریح ،طلا و پول اما در
قلب میلیونها ایرانی راستین جای دارد .
نامش اعتبار ایران و جهان است ...✍️

روزت مبارک پر معنوی ایرانیان
شهری که با فقر و بیکاری و فحشا زشت شده با دامن

گل‌گلی و پیراهن چارخونه زیبا نمیشه ...✍️
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
زندگی شبیه این فیلم ترسناکها شده ،

ترسناک‌تر اینه که
میدونی فیلم نیست ...✍️
از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدان...
از استقلال هتل .
و از جمهوری خیابانش ...
سال های سال همه چیز تغییر کرد ،
به جز ساندیس هایی که رویشان نوشته اند :
از اینجا باز کنید ولی هنوز
از آنجا باز میکنند ...✍️
 
بازنشر کرده است.
میان لباس های آویزان ، روی بندِ رخت اندام زنی پیداست که تمام زنانگی اش در چمدان عروسی اش جا ماند و بی هیچ بوسه ای خسته از شب های تکراری هر صبح به بیداری رسید . در آشپزخانه ای تب دار آرزوهایش ته گرفت و قُل قُلِ کتری عاشقانه ترین ملودی اش شد . موهایش در تشنگی پژمرد و دریک تشت پر از کَف و تنهایی چنگ می زد به دلش یقه چرکی که بوی غریبه می داد ...
و هرشب با لبخند منتظر غریبه ای می ماند که اسمش در شناسنامه اش بود !...✍️
مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
به درد خویش میرقصم...
به مرگ خویش میرقصم...
چنان پروانه در آتش....
به آشوب جهان خویش میرقصم
به دنیایی پر از نفرت...
به رویایی پر از ظلمت....
به این دلشوره های تو امان خویش میرقصم....
به بغض بی نهایت سرد....
به کابوس جهانی درد....
به تنهایی و بغض بی امان خویش
میرقصم ....
پر از زخمم پر از گریه ....
پر از دلتنگی و حسرت ...
به ساز غصه های دل ...
در این آتشفشان خویش
میرقصم

گاهی رقص صدای دردی بی پایان است که بدن را به رعشه می اندازد ...✍️
کودکی که میداند دستان پینه بسته پدرش
تن فروشی خواهرش و گریه های مادرش
از "بی پولی" است....
چگونه در مدرسه بنویسد؛ علم بهتر است یا ثروت ...✍️
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
قرن‌ها بعد که ما خاک شدیم
زیبایی تو و اندوه من
همچنان خواهند زیست
و مردم خواهند گفت:
آن‌ها هر دو یکنفر بودند...✍️
بزرگترین تراژدی تاریخ بشریت
یخ زدگی مغز جماعتی بود که بدون حجاب
دست نامحرم یکدیگر را می گرفتند و عربده کشان
خواهان حکومت اسلامی بودند ...✍️
  • arsham80

    ایران یک حکومت اسلامی به تاریخ بدهکار بود

  • Sheyda

    البته اون زمان یه سری هم به طرفداری از شاه و علیه اتقلاب اعتراضاتی داشتن
    مشخص نیست اینا حتما طرفدارای انقلاب بودن

حدیث داریم
ی روزی یکی میره اون دنیا
خدا ازش میپرسه
وقتی همسایه ت گرسنه بود کجا بودی ؟
جواب میده
خودت کجا بودی !؟
مرحوم خیلی رک بوده...✍️
مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...
  • سیمرغ سیـــمرغیانی

    یعنی این دنیا فقط یه عالم نداره
    عوالم زیادی هست
    قانون دارن
    قوانین منظم دقیق و شگفت آور حتی
    عدالت هم داره.

    ولی مثل یه معادله س
    اگر معادله حل کرده باشید،
    اینطور میتونم توضیحش بدم که
    اینورِ تساوی این دنیاست که میبینیمش
    اونورِ تساوی رو هنوز ندیدیم.
    ولی توی یه معادله،
    دو طرف باید برابر باشه و هست.

    لذت معادله به حل کردنشه
    و رسیدن به جواب درست...
    با اینور اونور رفتن مولفه ها،
    جواب پیدا میشه...
    وگرنه که خب اگر همه توی همین ور
    همه عین هم باشیم،
    پس چرا اصلا زندگی کنیم؟!!

  • سیمرغ سیـــمرغیانی

    نمیدونم تونستم برسونم یا نه.
    زبانم در همین حد یاری رسوند