زن های خاورمیانه
از هرچه خالی باشند در سه چیز غنیاند؛
چشم های زیبا،
غم های همیشگی
و شُجاعت ناگزیر...✍️
برگهای پاییز ریزش نمیکنند؛ اونا پر میکشند
از کتاب ،جایی که خرچنگها آواز میخوانند ...✍️
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت ....✍️
خدایا بهتر نیست به جای اینکه فردا ظالم رو به سزای اعمالش برسونی ،
امروز جلوی ظلم رو بگیری ...✍️
شفا نمیده شرافت میده ...✍️
آرامگاهی ساده از سنگ بدون ضریح ،طلا و پول اما در
قلب میلیونها ایرانی راستین جای دارد .
نامش اعتبار ایران و جهان است ...✍️
روزت مبارک پر معنوی ایرانیان
شهری که با فقر و بیکاری و فحشا زشت شده با دامن
گلگلی و پیراهن چارخونه زیبا نمیشه ...✍️
زندگی شبیه این فیلم ترسناکها شده ،
ترسناکتر اینه که
میدونی فیلم نیست ...✍️
از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدان...
از استقلال هتل .
و از جمهوری خیابانش ...
سال های سال همه چیز تغییر کرد ،
به جز ساندیس هایی که رویشان نوشته اند :
از اینجا باز کنید ولی هنوز
از آنجا باز میکنند ...✍️
میان لباس های آویزان ، روی بندِ رخت اندام زنی پیداست که تمام زنانگی اش در چمدان عروسی اش جا ماند و بی هیچ بوسه ای خسته از شب های تکراری هر صبح به بیداری رسید . در آشپزخانه ای تب دار آرزوهایش ته گرفت و قُل قُلِ کتری عاشقانه ترین ملودی اش شد . موهایش در تشنگی پژمرد و دریک تشت پر از کَف و تنهایی چنگ می زد به دلش یقه چرکی که بوی غریبه می داد ...
و هرشب با لبخند منتظر غریبه ای می ماند که اسمش در شناسنامه اش بود !...✍️
به درد خویش میرقصم...
به مرگ خویش میرقصم...
چنان پروانه در آتش....
به آشوب جهان خویش میرقصم
به دنیایی پر از نفرت...
به رویایی پر از ظلمت....
به این دلشوره های تو امان خویش میرقصم....
به بغض بی نهایت سرد....
به کابوس جهانی درد....
به تنهایی و بغض بی امان خویش
میرقصم ....
پر از زخمم پر از گریه ....
پر از دلتنگی و حسرت ...
به ساز غصه های دل ...
در این آتشفشان خویش
میرقصم
گاهی رقص صدای دردی بی پایان است که بدن را به رعشه می اندازد ...✍️
کودکی که میداند دستان پینه بسته پدرش
تن فروشی خواهرش و گریه های مادرش
از "بی پولی" است....
چگونه در مدرسه بنویسد؛ علم بهتر است یا ثروت ...✍️
قرنها بعد که ما خاک شدیم
زیبایی تو و اندوه من
همچنان خواهند زیست
و مردم خواهند گفت:
آنها هر دو یکنفر بودند...✍️
بزرگترین تراژدی تاریخ بشریت
یخ زدگی مغز جماعتی بود که بدون حجاب
دست نامحرم یکدیگر را می گرفتند و عربده کشان
خواهان حکومت اسلامی بودند ...✍️
حدیث داریم
ی روزی یکی میره اون دنیا
خدا ازش میپرسه
وقتی همسایه ت گرسنه بود کجا بودی ؟
جواب میده
خودت کجا بودی !؟
مرحوم خیلی رک بوده...✍️
پريچهر
کیوان