محسن
۴۰۹ پست
۱۵۸ دنبال‌کننده
۵,۰۳۴ امتیاز
مرد، متاهل
ليسانس
دین اسلام
ايران
زندگی با همسر و فرزند
noor8286.blogfa.com

تصاویر اخیر

نوشتم درد دلہایم ،همہ گفتند عالے بود
ندانستند‌ڪہ درمانے،براے زخم‌ڪارے بود

نوشتم درد دلہایم، شبیہ شعر بر دفتر
ندانستند‌ڪہ هر شعرم،برایم یادگارے بود

نوشتم درد دلہایم، همہ خواندند اما حیف
ندانستند‌ڪہ سوز من،همہ ازغمگسارے بود

نوشتم درد دلہایم ،همہ گفتند شاعر شد
ندانستند‌ڪہ دلتنگے، دلیل بیقرارے بود

نوشتم درد دلہایم ،گهے شاد و گهے غمگین
ندانستند‌ڪہ این خنده،فقط چہره‌نگارے بود

نوشتم درد دلہایم ،زدست روزگار بد
ندانستند‌ڪہ اشڪ چشم،برایم بردبارے بود

نوشتم درد دلہایم ،بہ شبہا ڪنج یڪ خلوت
لقب سنگ‌صبورم داد،عجب شب‌زنده‌دارے بود
‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
در میان اشکها پرسیدمش:
‌《 خوش ترین لبخند چیست؟ 》
شعله ای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونه اش آتش فشاند،
گفت:
《 لبخندی که عشقِ سربلند، وقتِ مُردن بر لبِ مردان نشاند 》
‌من ز جا برخاستم، بوسیدمش!

مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
آتشی در تنه کوره نهان می سوزد
عمر بی مایه که در چنگ زمان می سوزد

آنقدر سوخته است سینه ام از درد درون
در تنور غمت انگار که نان می سوزد

رقصم آن لحظه دل دادن و جان افروختن
مثل پروانه که در شعله عیان می سوزد

من غم انگیز ترین شکل وفا داری ام
چون درختی که درآغوش خزان می سوزد

ای که در ساحل آسوده نشستی دریاب
موج شوریده که با هر ضربان می سوزد

زندگی تجربه ی تلخ من و تنهاییست
که تمام تنم از شدت آن می سوزد...

بازنشر کرده است.
بعضی‌ ها چهره شان خیلی معمولی است،
اما آنچه در قسمت چپ سینه شان میتپد دل نیست،
اقیانوس محبت است…

“احمد شاملو”
دوبــاره می نـگارمـت ،به سطـرهای دفـتــرم
در این ســکوت پر زغم ، خمار عشق دلــبرم

قسم  به عاشـقــانه ها ، کرانـه تا کـــرانـه ها
تـــرنـم و تـرانـــه ها ، شـده یـقیـن و بـاورم

بـه ســاحــل خیال تو  ، بـه ناز بی مـثـال تو
زغمـزه ی شبانه ات، چگــونـه جـان بدر برم

به صد بهـانه میزنی، نـوای غـم به حـال من
مثـال تخـتـه پـاره ای ، بـه بحر غم شنـاورم

ز طعنـه های دیگران زغـصـه هـای بی امـان
مگـر جـوانـه می زند ، نـهـال خشک پیـکـرم

بـه بـاغ و گلشنم بــیا، فـراتـر از بنـــفشه هـا
که از شمیم زلف تو، چو بوی عـطر وعـنـبرم

بیا به بـزم عاشـقــان ، رخ مـه ات نـــما عیان
کــه از زمین گـرفـتـه دل و از زمـان مکَـدّرم

شکسته بال وخسته جان،زدرد و نالهء نهان 
به کوی تو نشسته ام،غمت به دیده میخرم

میـان وادی جـنـون ، چـو لاله هـای واژگون
ز یـک نگاه پر زخون، مـثال غنچـه پـر پـرم
بازنشر کرده است.
بهار، فصل تسبیح آفرینش است و قنوت درختان به تمنای آسمان؛ و نوروز، پیام‌آور مهر و محبت و شعری است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می‌کند...
امیدوارم سال نو، سال خوش اقبالی، موفقیت و سرشار از عشق باشد برای شما و عزیزانتون...

سال نو بر شما و عزیزانتان مبارک باد
مشاهده ۱۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
در خودم گُم شده بودم، تو صدایم کردی
عاشقم کردی و کُشتی و رهایم کردی

عشق پیش از تو فقط دلهره‌ای زیبا بود
حسِ بیداری اگر بود، ولی رٶیا بود

در هوایِ تو نفس تنگ شود، باکی نیست
آسمان گرچه زمینگیر شود؛ خاکی نیست

زهر در جام بریزی، به عطش می‌نوشم
جامه‌ای را که به آتش بکشی، می‌پوشم

آنکه در راهِ تو رفته‌ست، کجا برگشته؟
عاشقی کرده اگر با تو، چرا برگشته؟

چشمِ تو باده‌ترین جامِ حلالی‌ست که هست
درمقامی که همان حالِ محالی‌ست که هست

پَرِ من سوخت کنارِ تو و پرواز شدم
عجز بودم، تو مرا کُشتی و اعجاز شدم

گفتنی نیست فنایی که سرآغازِ بقاست
دیدنی هست بقایی که سرانجامِ فناست
بازنشر کرده است.
نگفتمت که چو مرغان به‌ سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

نگفتمت که تو را ره‌ زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند!
که گم کنی که سرِ چشمه ی صفات منم ...

مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
تو مرا یاد کنی یا نکنی ،
باورت گر بشود ، گر نشود ،
حرفی نیست ؛
امّا نفسم می‌گیرد ،
در هوایی که نفس های تو نیست ..🕊

مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
گاهی دلت را به دلِ خیابان بزن
با بیخیالیِ جاده همراه شو ...

فراموش کن روزهایت چطور گذشت ،
مهم نیست قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،
و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم
تلنبار شده

روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار
و روزهایِ نیامده را به خدا

چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر
از همیشه بنوش ،
جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت
آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورد

آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد
آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده
به خاطرِ خودش نفس بکشد.

مراقب دلتون باشید😊🌸
مشاهده ۱۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
کاش بارانی ببارد، قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند

قطره قطره، رقص گیرد روی چتر لحظه‌ها
رشته رشته، مویرگهای هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه‌ی این باغ را
شاخه‌های خشک و بی‌بارِ دعا را تر کند

مثل توفان بزرگ نوح، در صبحی شگفت
سرزمین سینه‌ها تا ناکجا را تر کند

چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده‌ها
شاید این باران که می‌بارد، شما را تر کند
بازنشر کرده است.
از ﻣﻦ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺯ ﭼﯿﺴﺖ؟!
ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺷﺪﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﯿﺴﺖ؟!

ابوسعید_ابوالخیر
بازنشر کرده است.
آخرین نامه....🙏
بازنشر کرده است.
با اين دل ماتم زده آواز چه سازم
بشڪسته ني ام بي لب دم ساز چه سازم

در ڪنج قفس مي ڪشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم

گفتم ڪه دل از مهر تو برگيرم و هيهات
با اين همه افسونگري و ناز چه سازم

خونابه شد آن دل ڪه نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر اين راز چه سازم

گيرم ڪه نهان برڪشم اين آه جگر سوز
با اشك تو اي ديده ي غماز چه سازم

تار دل من چشمه ي الحان خدايي ست
از دست تو اي زخمه ي ناساز چه سازم

ساز غزل سايه به دامان تو خوش بود
دور از تو من دل شده آواز چه سازم !

🦋
بازنشر کرده است.
تو گاهی شعر می شوی
در  سیاه مشق هایِ شبانه ام،

گاهی آرامشی می شوی در فنجانِ قهوه ام،

گاهی  نبضِ خواب هایم می شوی
و شاعرانه می رقصی.

تو گاهی  بویِ نمِ خاکِ یک گل می شوی
که زیر باران بهشتی به پا  کرده است .

ساده تر بگویم
توبهانه ی تمام نشدنی

همه ی دلخوشی های جهانم هستی...