نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار با غم عشق زاده شد با غم عشق دا.. بیشتر
| ✔ علـ بابا ـــی |
| حامی طلایی |
| ۱,۸۹۵ پست |
| ۴۷۲ دنبالکننده |
| ۱۲,۱۲۳ امتیاز |
| مرد، متاهل |
| آروم و عادی |
| فوق ليسانس |
| دین اسلام |
| ايران، تهران |
آنکه مست آمد و
دستی به دل ما
زد و رفت ...
؛
درِ این خانه ،
ندانم به چه سودا
زد و رفت ...
/
ه.ا.سایه
( هوشنگ ابتهاج )
/
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگتر از نقطهی موهومی بود
این دایرهی کبود اگر عشق نبود
از آینهها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینهی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمیگشود اگر عشق نبود
/
زنده یاد
( قیصر امین پور )
/
انگار ما گم گشته ایم
در این جهان چون قفس
اسم من و تو حک شده
در این شب بی همنفس
ای بغض پاییزی بگو
کِی می روی از کوچه ها ؟
من خودِ بارانم،دگر
تو سمتِ چَشمانم نیا
ما وارثان غم شدیم
از دلخوشی ها کم شدیم
من و تو زخم خوردیم ولی
برای هم مرهم شدیم
/
گمگشته
( فاطمه مهلبان )
/
یارب دل پاک و جان آگاهم ده
آهِ شب و گریۀ سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم، ز خود بخود راهم ده
/
( خواجه عبدالله انصاری )
/
بوسهها
آوارهترین
مخلوقات پروردگارند
بر باد
بر در
بر خود
بر حسرت
و گاهی بر لب
كسي باور نمی كند
لبخندش می توانست
پلی باشد
كه جمعه را
به همهی روزهای هفته
پيوند بزند ...
/
(احمدرضا احمدی )
/
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیدهٔ ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی به دور بادهٔ گلگون شتاب کن
زآنجا که رسم و عادت عاشقکشی توست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن
/
قدر نشناس عزیزم، نیمه ی من نیستی
قلبمی ، اما سزاوار تپیدن نیستی
مادر این بوسه های، چون مسیحایی ولی
مُرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی
من غبارآلود هجرانم تو اما مدتی است
عهده دار آن نگاه لرزهافکن نیستی
یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد من اندازه ی یک عشق روشن نیستی
لاف آزادی زدی،حالا که رنگت کرده فصل
از گزند بادهای هرزه ایمن نیستی
/
( کاظم بهمنی )
/
دیگر سراغ از روز برگشتت نمی گیرم
دلسردم از هربار اما و اگر کردن
بعد از تو آرامم اگر ، قدری زمانگیر است
از لحظه ی نوشیدن سم تا اثر کردن
تو آفتاب داغی و من یخ فروشی پیر
از همنشینی با تو سهمم شد ضرر کردن
شوق تو در من هست امید رسیدن نیست
سخت است از روی پلی ویران گذر کردن
/
( محمد شیخی )
/
سعدیا ؛
با یار
عشق آسان بُوَد
عشق باز اکنون!
که یار
از دست رفت
( بمناسبت سالروزش )
فقطهمین!
/
سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
/
( سجاد سامانی )
/
ناگهان اشکی چکید و بغض دیرینم شکست
گریه کردم، آن سکوت سرد و سنگینم شکست
از نگاهِ عشق می دیدم جهان را نزد تو
رفتی و بعد از تو آن جامِ جهان بینم شکست
آرزویم بودی و تا آسمان ها هم رسید
باد آمد، بال هایِ مرغ آمینم شکست
هر زمان می دیدمت، نوروز بود اما چه شد؟
سکهیِ اقبال گم شد، هفتمین سینم شکست
/
( محمد فرخ طلب فومنی )
/
مدیون توام
گریههای وقت و بیوقت و
چین صورتم را
مدیون توام
موی سپید و قامت کمان و
خِسخِس سینهام را
مدیون توام
فرتوتی در جوانیام
دست خالی و
سینۀ لبریزم را
مدیون توام
ای
چشمانِ باز
/
( بهمن مهدی اردستانی )
/
چترها در شُرشُر دلگير باران ميرود بالا
فكر من آرام از طول خيابان ميرود بالا
من تماشا ميكنم غمگين و با حسرت خيابان را
يك نفر در جان من مست و غزلخوان ميرود بالا
خواجه در رؤياي خود از پايبستِ خانه ميگويد
ناگهان صدها تَرَک از نقش ايوان ميرود بالا
گشتهام ميدان به ميدان شهر را، هر گوشه دردي هست
ارتفاع درد از پيچ شميران ميرود بالا
درد من هرچند درد خانه و پوشاک ارزان نيست
با بهاي سكه در بازار تهران ميرود بالا
/
( حسین جنتی )
/
ممنونم بزرگوار،
برای شما نیز چنین باد.
به امید باز شدن همۀ پنجره های بسته
شاد باشید و شاد کام .
... !/ +
✔ علـ بابا ـــی
... !/ +
آرش ( گروه لاله های سرخ )
🌌 انتهای شب شد 🌿 دلها به فردا امیدوار
🏙 چشمها پر از خواب 🍃 همه میگویند زندگی بالا و پایین دارد
🌳 اما زندگی هر چه که هست 🍀 جریان دارد . . .
🌆 شب بهاریتون بخیر
⏪ لینک