Khosro
۳۳ پست
۷۶ دنبال‌کننده
۵,۰۳۳ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
تو
نغمه چکاوک هایی ، به وقت پرواز بامداد
تو
همان حس زیبایی در کنار جام های سبز فام
و من
به رویش دوباره رنگ های عشق
در پی سقوط تو ایمان دارم
پس طلوع کن
بتاب بر این دشت رکود
بیا تا بعد از انقراض نسل شب بوها
دست نعناع های وحشی را به دست باد سپاریم
بلکه بشکند
حریم سکونی که سال ها حاکم چرخ های ارابه وحشی خیال ماست
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
درخشیدن بین ستاره ها ، بسیار مشکل ست.
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
می‌شود عشق و آرامش را بازیافت
اما از مسیر شجاعت، نه جهالت
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
من صرفا یک اتفاقم. چرا باید این‌قدر جدی‌اش گرفت؟
دیدگاه غیرفعال شده است.
چرا نمی‌توانیم در خود فروبسته بمانیم؟
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
آزمودم عقل دور اندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
هر رنج واقعی نشانی از غلبه مرگ دارد ؛ هر چند ممکن است در پی لحظات فرسودگی به زندگی ادامه دهید.
بازنشر کرده است.
آدم در آه کوتاهی پیر می شود
در اشکی که
به چشم نرسیده و در گلو جا خوش کرده
پیشانی
آیینه خطهایی ست که با ناخن های زمان حک شده اند
و موی سفید
که میان شب گیسوان ، مرگ را آرام آرام به خانه می آورد.
بازنشر کرده است.
ما همه کاتب کوچک مکتب خویشیم
و راوی روزهایی که با شمار ثانیه ای می گذرند
کمی تامل لازم است
زیرا ثانیه ها در حال گذرند و ما خیال دست برداشتن از این روایت را نداریم
گاه راوی بودن کافی نیست
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
در میان هیج جا و همه جا
وقتی نور آخرین رویا در دل شهر پیچید
دلی لرزید
ستاره ای خاموش شد
و صدایی آهسته طنین انداز گشت
این واقعا پایان است
یا فقط آغاز قصه ای تازه
آرزوهایی بودند که مثل پروانه های در قفس ، خواستند که پرواز کنند
اما نمی توانستند...
بازنشر کرده است.
ماه را
به یک فنجان قهوه دعوت کرده ام
بی کلام و در سکوتی که از هزار حرف صمیمی تر است
فقط
برای آنکه کسی باشد
که جای خالیت را
روبرویم پر کند
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
تمام رویاهای شما توهمی از خوشبختی ست
حتی عشق هم رسالتش تقسیم درد است
نه تدفین آن
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
مرز داشتن ، خودخواهی نیست خود دوستیه.
بازنشر کرده است.
این فانوس روشن ماهه
که تو شب سیاه زمین
داره می خونه
بازنشر کرده است.
برخی واژه ها
در جیب های کهنه زمان
هنوز بوی گریه می دهند
رفتارهایی هست
که هر شب بر می گردنند
با صدای باران
با قدم های آهسته خاطره
می آیند و روی گلیم ساده ذهن
می نشینند
و چای سردی را دوباره گرم می کنند
دیدگاه غیرفعال شده است.