دیگر سراغ از روز برگشتت نمی گیرم
دلسردم از هربار اما و اگر کردن
بعد از تو آرامم اگر ، قدری زمانگیر است
از لحظه ی نوشیدن سم تا اثر کردن
تو آفتاب داغی و من یخ فروشی پیر
از همنشینی با تو سهمم شد ضرر کردن
شوق تو در من هست امید رسیدن نیست
سخت است از روی پلی ویران گذر کردن
/
( محمد شیخی )
/
នអᥱሃÐᥑ
قشنگ بود
✔ علـ بابا ـــی
... !/ +