نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار با غم عشق زاده شد با غم عشق دا.. بیشتر
| ✔ علـ بابا ـــی |
| حامی طلایی |
| ۱,۸۷۴ پست |
| ۴۷۲ دنبالکننده |
| ۱۲,۱۱۲ امتیاز |
| مرد، متاهل |
| آروم و عادی |
| فوق ليسانس |
| دین اسلام |
| ايران، تهران |
آنکه مست آمد و
دستی به دل ما
زد و رفت ...
؛
درِ این خانه ،
ندانم به چه سودا
زد و رفت ...
/
ه.ا.سایه
( هوشنگ ابتهاج )
/
غمِ نان خورد مرا، قحطی نان است اینجا
نان اگر میطلبی قیمت جان است اینجا
داد و بیداد که در همهمهی کسبِ معاش
آبروی دوجهان در نوسان است اینجا
لاجرم تکیه به دیوار قناعت کردیم
لقمهمان کرد که دیوار، «دهان» است اینجا!
. . .
ناامیدیم بدانسان که دهانها بستهست
گوییا سفرهی ظهر رمضان است اینجا!!
جز همین جانِ عزیزی که بهمُفت از کف رفت
دست بر هرچه گذاریم، گران است اینجا!
سروِ شمشادقدی را که به خون پروردیم
زیرِ تابوتِ خود امروز کمان است اینجا
آنچه در جامه نماندهست، «تنِ مسکین» است
وآنچه در پنجه نداریم، «توان» است اینجا!
/
( مرتضی لطفی )
/
هشدار که هرچه هست بارت نشود
هر فحش و فضيحتی نثارت نشود
گيرم که ندانسته شدی خر، اما
تا خم نشوی، کسی سوارت نشود !
/
( عباس خوش عمل کاشانی )
/
آخرين پرنده را هم
رها کرده ام
اما هنوز غمگينم
چيزی در اين
قفسِ خالی هست
که آزاد نمی شود...
/
( گروس عبدالملکيان )
/
به جا خواهدماند
چایمان
تهِ فنجان
کودکی هامان
در کوچه ها
بغضِ سنگین شادمانی ها
در گلویمان
و معشوقه هایمان
در دور دست ها...
/
( ناظم حکمت )
/
روزگاری است که دانا
به مکافاتِ کمال ...
میبرد رَشک به جاهل
که چرا نادان نیست !
/
( محمود ثنایی )
/
نترسم از دشمن
كه اين عار ماست
خدای دو گيتی
مددكار ماست
...
دوستان بزرگوار کلیکی
اینجا خانۀ امید ماست
مبادا که با غفلت ما
سقفش برسرمان ویران شود
...
همتتان عالی
وجودتان متعالی
/
ﻧﺠﻮﺍ ﮐﻨﺎﻥ، ﺑﻪ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ
ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺖ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﻣﺸﺐ ﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﺳﺮ ﺩﮔﺮ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﻣﺸﺐ ﻫﻮﺍﯼ ﮐﻮﭺ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺯ « ﺩﻭﺳﺖ» ﻧﺸﺎﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ
ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ، ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻣﺎﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ
:
"_ ﺭﺍﻫﻢ ... ﺩﻫﯿﺪ،. ﺁﯼ ...!
ﭘﻨﺎﻫﻢ ﺩﻫﯿﺪ ...ﺁﯼ !
ﻫﻮ ...ﻫﻮﯼ ...ﻫﺎﯼ ...ﻫﺎﯼ ... "
/
( ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ... ازﺩﻓﺘﺮ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ )
م.امید
( مهدی اخوان ثالث )
/
اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم
فقط برای این است که
خودم را به سایه ام معرفی بکنم.
سایه ای که روی دیوار خمیده
و مثل این است که هر چه می نویسم
با اشتهای هر چه تمام تر می بلعد.
/
بوف کور
( صادق هدایت )
/
اولین شبی که رفتم زندان
پرسیدم دستشویی کجاست؟
نگهبان گفت :
الان دقیقا داخلشی!
/
گاو خشمگین
( مارتین اسکورسیزی )
Raging Bull (1980)
/
عشق مدتهاست ،
این روحِ سراسر درد را
بُرده بر بام جنـــــون و
نردبــــان برداشته...
:
فقطهمین !
. . .
✔ علـ بابا ـــی
... !/ +
آرش ( گروه لاله های سرخ )
🌌 انتهای شب شد 🌿 دلها به فردا امیدوار
🏙 چشمها پر از خواب 🍃 همه میگویند زندگی بالا و پایین دارد
🌳 اما زندگی هر چه که هست 🍀 جریان دارد . . .
🌆 شب بهاریتون بخیر
⏪ لینک