هم حس

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد و عکس قشنگت را.. بیشتر

هم حس
گوناگون
۱۵,۳۳۰ پست
۱۸۳ مشترک
۶۱ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۸
مبنای تعداد هوادار رتبه ۲۱
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۵
ما را وصل كرده اند به دلتنگی
دست و پايمان را بسته اند
كه هر لحظه قلبمان از جايش جدا شـود
و منتظر ديداری دوبـاره باشد
ما را به ثانيه ها گره زده اند
كه دوری را هر ثانيه هزار بار به صورتمـان بكـوبند
دوری و درد و دلهره
دلتنگی و بودن و دور بودن
عشق تفسيـر عجيبی ست از دوست داشتنت
وقتی ديوانه وار دوستت دارم...!
بازنشر کرده است.
‌تو فیلمای ایرانی هنوز از کوله پشتی به عنوان نماد دختر سرکش استفاده میشه
بازنشر کرده است.
برو تو اتاقت به کارای بدت فکر کن
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
💞💞

🥰
بنظرم بهترین حس
زمانیه که یه اتفاق خوب برات میوفته...
و تو مطمئنی اون اتفاقه یه هدیه از سمت خدا بوده برات
درست مثل پیدا شدن تو💕
دقیقا وسط روزایی از زندگیم ک حتی فکرشم نمیکردم؛
تو کنارم وایستادی
وقتی حس کردم تنهاترین آدم روی زمینم
تو منو دیدی
وقتی حتی به چشم خودمم نادیدنی شدم
صدبارم ک برگردم عقب باز تو رو انتخاب میکنم
دقیقا همونجا که فروغ میگه:
زندگی اگر هزار باره بود
باردیگر تو، باردیگرتو...😌🤍

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

┅┄ ❥❥🕊
بازنشر کرده است.
هالند به تراکتور نخ داد
بازنشر کرده است.
الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی
ناراحت شدن از یک حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است
گرفتارم به نام تو!
به خواندن دو چشمت!
انگار تو باشی،
نفس های من و ذکرِ لب های من!
فطریه ای که تا عید نشده،
باید به قبول هر نگاهت برسم
لبی، که تو را مدام
دعای "الَّلهُمَّ ارْزُقْنَا" می خواند ...
از "عشق"
مرا همین، یک نکته کافی ست
که تو مرهم جانی و بس
چه آرامشی در من است
وقتی با منی
و چه آشوبیده‌ام
بی تو
دور نشو ... مـرا از من نگیر
من حوالی تو
بودن را دوست دارم
به تو فکر می‌کنم
و تو همیشه در عجیب ترین زمان
و غریب ترین مکان ها
در قلب منی
چه احساسی زیبایی است
که ناگهان
با فکر زیبای تو
غافلگیر شوم
آن‌چه را غمگینت می‌کند، فاش نکن.. مگر برای آنی که مدام خوشحالت می‌سازد.
به نجابت بهار قسم
تو را که نشانِ قرن می دهم
از لابه لای انگشتان بی رمقم
شکوفه سر می زند
نگاهت که میکنم
از گوشه ی چشمانم ،طراوتی پر شور می چکد
شکوه مستیِ بلبلان را ، از من بپرس !
بپرس تا صدای نفس های تورا ترجمه کنم.
به معصومیت بهار سوگند
هیچ فرقی میان من و سبزه ی نورسیده ی عید نیست .
تو اینجایی و من
چقدر سبز تر از سبزه ی هفت سین ام ...
سرانجام
امید
از سفری به‌دیرانجامیده باز می‌آید.
چقدر قافیه ها را به غم دچار کند
منِ بدون تو با زندگی چکار کند؟

چقدر دلهره ی تلخ بی تو بودن را
ته تمام غزل هایش استتار کند

دلم گرفته شبیه کسی که میخواهد
طناب بردارد از خودش فرار کند

بگو به مرگ سر راه اگر مسیرش خورد
کنار پنجره روح مرا سوار کند

سکوت من به زنی پابه ماه میماند
که عصر جمعه دلش گریه را ویار کند

خوش ست بوسه به لب های شوکران با تو
بیا که با تو دلم عشق زهرمار کند...

همیشه توی خودم ریختم غمم را ،کاش
سکوت های مرا شعر من هوار کند.