پنجشنبه...
یادآور نداشتههاست
آدمهایی که نیستند!
خاطراتی که جایشان هنوز درد میکند،
و آرزوهایی که محقق نخواهند شد...
پنجشنبه گاهی خیلی سرد میشود حتی اگر تابستان باشد!
شادی روح درگذشتگان بخوانیم فاتحه و صلوات!
تلنگر عدهای در روز عاشورا،
امامحسین علیهالسلام را دوست داشتند
اما نمیخواستند ضرر هم بدهند!
بالای بلندی رفته بودند، و کشته شدن امام حسین علیهالسلام را تماشا میکردند
و دعا میکردند که خدا نجاتش بدهد!
دیروز (روز تاسوعا) داشتیم میاومدیم مشهد
سر راه رسیدم دامغان (تو استان سمنان)
تو شهر کلی دستههای زنجیر و سینهزنی و... بود
چون مسیر بسته بود وما اومده بودیم داخل شهر، ایستادیم هم واسه عزاداری، هم مسیر باز شه
مامانم گفت هوا گرمه، برو چندتا بستنی بخر بین بچهها تقسیم کنم
تو اون خیابون که مغازهای باز نبود ولی تو خیابون بغلی یه سوپر مارکت باز بود
رفتم تو سلام کرد کسی جواب نداد
دوباره سلام کردم و فروشنده رو صدا کردم، بازم کسی جواب نداد.
چند دقیقهای ایستادم ولی کسی نیومد.
یه شماره ایرانسل رو شیشه بود زنگ زدم یه آقایی جواب داد
گفتم مغازه نمیآید من میخوام خرید کنم؟
گفت من اومدم عزاداری، در بازه،
همهی جنسها هم قیمت داره
هرچی میخوای بردار و کارت بکش برو!!!
خیلی جالب بود، تو اون شلوغی در مغازشو باز گذاشته بود و رفته بود... هنوزم آدمایی پیدا میشن که دنیا رو قشنگ میبینن و به بقیه اعتماد دارن...
حسین، از کنار بدن عباس به سمت خیمهها بازگشت
شکسته و غمگین،
با
چشمانی گریان
در حالی که با آستینش
اشکهایش را پاک میکرد... و رجع الحسين (ع) إلى المخيّم منكسراً حزيناً باكياً يكفكف دموعه بكُمّه
مقتل مقرم، ص۲۶۹
علی علیهالسلام که الگوی عدالت و عبادت بود دنیا با او چنین و چنان کرد و آسایش دنیا را ندید
آن وقت ما با چند رکعت نماز خواندن
انتظار آسایش در این دنیا را داریم...
مَهسا ╰☆╮ ყεƙἶ_ყεძօղε ╰☆╮