همحس

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد و عکس قشنگت را.. بیشتر

همحس
گوناگون
۱۳,۰۶۶ پست
۱۶۰ مشترک
۵۴ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۹
مبنای تعداد هوادار رتبه ۲۲
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۴
بازنشر کرده است.
دوستی خـاطره ای
نیست که از یاد رود
خار و خاشاک سبک
نیست که بر باد رود
دوستی با تو بهاریست
پراز عـشق و امید
دوستی با تو محال
ست که از یاد رود

این گل های زیبـا
پیشکش تو دوست خوبم
من که می گویم:
"گیر دادنِ زن ها اصلاً چیز بدی نیست"
زنی که گیر می دهد
یعنی تو را دوست دارد
زیاد هم دوست دارد...
زنی که مقصدِ نگاهِ تو برایش مهم است
می ترسد که از چشمانت افتاده باشد...
زنی که برایش مهم باشد که تو محبت و توجهت را کجا و چه اندازه خرج می‌کنی
کاملاً معصومانه
ترسِ از دست دادنِ تو را دارد...
زنی که با بی توجهی‌ات بغضش می‌گیرد
بی‌پناه است و جز تو کسی را ندارد...
غر زدن و گیر دادن
شیرِ اطمینانِ دوست داشتنِ زن هاست...
زنی که دوستت ندارد
گیرهایش را جای دیگری می‌دهد
محال است زنی بی‌عشق
سرش را روی بالش بگذارد...
این به تو بستگی دارد که زنی که کنارت نفس می کشد، عاشقت باشد یا نه...
نباید به گیر دادنِ زن ها گیر داد
زن های عاشق
گیر می دهند.
زن های وفادار
بیـــشتر...
پس چه شد دیگر کجا رفت خاطرات خوب و شیرین
باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه خانه ام کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟

پس چه شد دیگر کجا رفت؟
خاطرات خوب و شیرین...؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز...
یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد..

باز باران
باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه...
بازنشر کرده است.
و پــایــیـــز
صــداے آمــدنــش پــر از خــش خــش زرد و نــارنــجــیــســت ...
و آبــرنــگ احــســاســ
چــه نــقــشـــے زده
بــر تــابــلـــوے عــاشـــقــانــه هـایــشــ
و عــبـــور دخــتـــر بــــــارانــ
تــمـــام ڪرده
ایــن شـــوقــِ بــے نــظـــیــرِ عــشـــــق را
در ڪوچــه پــس ڪوچـــه هاے
دلـــدادگــے ...
بازنشر کرده است.
اگر هر چه بیشتر به عزیزانمان نشان دهیم آن ها را با همه ی نواقص زیبای شان می پذیریم،بیشتر به ان ها می فهمانیم که اگر در کاری موفق نشدند مورد قضاوت قرار نمی گیرند و طرد نمی شوند.هر چه بیشتر به آن ها کمک کنیم که با چیز های واقعی ارتباط برقرار کنند نه با تصاویری که روی گوشی موبایل شان می بینند،بیشتر فرصت داریم به آن ها کمک کنیم که احساس تعلق کنند.
بازنشر کرده است.
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم ؛
فضایِ اتاق برای پرواز کافی نبود...
بازنشر کرده است.
من معجزه را
فردی می‌نامم
که می‌شود در آغوشش
عالم و آدم را از یاد برد...
بازنشر کرده است.
برق نگاهش رفت! چشمان تری داشت
این روز ها بی عشق، حال بهتری داشت

دیشب میان گریه ها از یاد بردم...
اردیبهشتی را که در پی آذری داشت!

من فکر می‌کردم نخواهد رفت! هرچند
او در سرش انگار فکر دیگری داشت...

این درد تنها سهم انسان نیست! شاید
از یک کبوتر هم بپرسی، دلبری داشت!

شاید گلی پژمرده در گلدان ایوان
در انتظار یار، چشمی بر دری داشت

پرسید زاهد: «معتقد هستی به محشر؟!»
گفتم که آری... چشم های محشری داشت!

گمراه بسیار است اینجا! کاش اللّه
در بین موهای تو هم پیغمبری داشت

مغلوب و سرگردان، کجا باید گریزد؟!
شاهی که پیش از جنگ، روزی کشوری داشت!

اعدام میشد! کاش اما فرصتی بود
شاید که این بیچاره حرف آخری داشت...

بازنشر کرده است.

از تو می‌ڪَویم
و شبِ سیاه می‌ڪَریزد ....
سلام اے همیشه صبح ...!
سلام طلوعِ وفا ...!
چنان بر من بتاب ڪه ذره‌اے تاریڪی
در تقویم روزهایم  تیڪ نخورد ...
تــو ڪه نیم نڪَاهت
ترجمانِ خورشید است ...

با کی تو‌‌ برگا خش خش کنم؟

ادبیات مدرسه را دور بریز ...
در ادبیات من
دوست داشتن را فقط یڪ جور میتوان صرف ڪرد
دوستت دارم
دوستم دارے
و دیگران غلط میڪند
دوستت داشته باشد !
بازنشر کرده است.

حتی اگر خيالِ منی، دوست دارمت
ای آن‌كه دوست دارمت امّا ندارمت
بازنشر کرده است.

        چه می‌کنند آدم‌ها،
        اگر موســـــیقی را از آنها بگیرند؟
        کلمات و نُت‌ها را ...
        آرزوها را ...
        عشــــــــــق را ...
        و معجزه‌ی دست‌ روی سازها را؟!

 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
بازنشر کرده است.

عاشقی را چه نیازی‌ست به توجیه و دلیل؟

که تو ای عشق! همان پرسش بی زیرایی
بازنشر کرده است.
سمت دلتنگی ما
چند قدم راهی نیست
حال ما خوب
فقط طاقتمان طاق شده..!

بازنشر کرده است.


ڪسی چہ میداند
شاید این شعرها آخرین زمزمہ‌ے
زنی باشد کہ
ڪَم ڪرده معشوقہ‌ے خود را
در پاییز زندڪَی‌اش ..!!