تـــــ_ـــو
شبیهکوچههاییبودی
کهبهدریامیرسید
شايد قشنگ ترين ديالوگ دنيا
انجاست كه …
پدر ژپتو به پينو كيو گفت:
پينو كيو
چوبـــے بمان
آدمها سنگــے اند
از برای این دل بیمار من باز آورید
آن بت مه پیکر خورشید روی زهره چشم
نمی دونستم زندگی چه معنایی داره
تا اینکه آرامشت رو حس کردم کنارم
زمان به شما نشون خواهد داد،
چه کسی لایق قلب شماست.
خوشا دلی که
مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند
بیخبر نرود
برایِ بدست آوردن ِهر چیزی
داشتنن ِشرایط و مراحلی وجود دارد.
و اولین و مهمترین ِ آن شایستگی ست!
برای داشتن ِ هر چیزی
ابتدا شایسته ی آن باش...
رسیدن و نرسیدن،
نقطه هایی ست که ما برای خویش گذاشته شد ایم!
هر نفس را به تمامی زیستن رسیدن است
هر نفس را عاشقانه زیستن، کمال...
بهقول رهی معیری:
خواهشِ دل هر چه کمتر، شادیِ جان بیشتر
ڪوچ ڪرده ام؛
بی ایل،
شانه هایت تمام قبیله ام بود...
تا بہ ڪے باید «پنجشنبہ وار»
جـاده را بہ انتـظار بنشینم وآمـدنـت را...
از قـاصـدڪـها التمـاس ڪنـم؟!
من جورِ عشــق میڪشم و
پنجشنبــہ ، جـورِ جمعہ را...!
و کاش هرگز ندانى که
بعد از تو
رو به جاده ی شمال که میروم
نه عطرِ دریا سرشار ترم می کند
نه بوییدن ساقه های برنج عاشق ترم
نه اندوهِ پر ابهتِ سبزِ جنگل ، شاعر ترم
گوته خیلی قشنگ میگه؛
هرکس جهان را با دریچه قلبش میبیند..