Թ♏ɿՐ ɧԹԲ3Հ
۱,۷۸۵ پست
۳,۱۷۷ دنبال‌کننده
۶۵,۷۵۲ امتیاز
مرد
زير ديپلم

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
¸.•*¨ ¸.•*¨¸.•♥¸➷¸.•´.•¸.•*¨

هنوز هم میروم به همان کافه همیشگی
همنجایکه تو را برای اولین بار دیدم و دلم را با نگاههای
ریز و زیر زیرکی ات گرم کردی...
همان کافه ای که هربار دلمان تنهایی میخواست
باهم میرفتیم و همیشه کلی حرف داشتم که برایت بزنم
و تو با آن چشمان زیبایت به من خیره میشدی
و دستانی که هرگز از درون دستانم خارج نمیکردی
مینشینم سر همان میز همیشگی ...
و کافه چی قبل از هرچیز گلدان خالی را برایم میآورد
تا گلهای سرخی را که تو دوستشان داشتی داخلش قرار دهم
و بعد بدون اینکه دیگر سوالی کند یک چای و یک قهوه میاورد
طبق معمول قهوه برای توست ...
و من انقدر حرف نگفته مانده در دلم را برای خیالت تعریف میکنم
تا قهوه ات سرد شود سرد سرد،آنقدر سرد که از دهان بی افتد!!!
و بعد قهوه سرد از دهان افتاده را مینوشم!!!
به این امید که دلم باور کند که نیستی و سردی نبودنت را بفهمد...
شاید که او هم دلسرد شود....

¸.•*¨ ¸.•*¨¸.•♥¸➷¸.•´.•¸.•*¨
بازنشر کرده است.
قبل از اینکه حرف بزنی مطمئن شو که زبونت درست به مغزت وصل شده باشه .
مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
امیدوارم فردا اونی که سر جلسه‌ی امتحان قراره کنارم بشینه الان در حال درس خوندن باشه.
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
میدونی باید رفت و دل کند از چیز ها و کسایی که حالتو بد میکنن !
واقعیتش مهم نیست الان کجای کاری و چقدر پیش رفتین،
مهم حالته که با اونا خوب نیست ،
چون چند سال دیگه اونا نیستن
اما اون حال بد الان تو ممکنه رو ایندت تاثیر بذاره.
بازنشر کرده است.
در یک رابطه
نباید برای به دست آوردن حداقل‌ها که
تعهد، محبت کلامی، شفافیت موضوعات، در دسترس بودن، وقت گذاشتن هست
تلاش کنیم...!
بازنشر کرده است.
یه کم درد و دل کنم...
فکر کنم حرف شمام باشه

خیلی هامون خسته ایم و بریدیم اما داریم ادامه میدیم
خیلی هامون مدتهاست نفس عمیق راحت نکشیدیم
خیلی هامون یادمون نمیاد کی از ته دل خندیدیم
از اون خنده ها که اشکت بی اختیار در میاد
خیلی هامون قول دادیم به خانواده مون که میترکونیم ولی ترکیدیم
خیلی هامون بهترین آدم هامون رو ناامید کردیم از خودمون
خیلی هامون گند زدیم
اما
چه میشه کرد
میدونم تو هم دلت تنهایی میخواد
دلت دلخوشی میخواد
دلت یه بغل راحت مثل بغل مادرت میخواد تا گریه کنی
ولی چه میشه کرد
باید درستش کنیم
بالاخره تموم میشه
بالاخره یا تموم میشه یا تموم میشیم
مراقب قلبتون باشید

بازنشر کرده است.
یکی بهم میگفت:
«اگه تو تمام لحظات تصورش میکنی؛اگه نمیتونی فراموشش کنی؛یعنی روحت تو اون آدم گیر کرده!»
داشتم فکر میکردم راست میگه ها شاید قشنگ‌ترین نوع دلبستگی همین باشه که روحت گیر اون آدم باشه.
جوری که دلت بخواد تو لحظه لحظه‌ی زندگیت،
تو خوشحالیت، تو شادیات، تو ناراحتیت، تو غم هات باشه یکی که همیشگی باشه.
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
‌ نصیحت امشب:

‏اگه یه‌بار دیر رسید بدقول نیست
اگه یه‌بار دروغ گفت دروغگو نیست
اگه یه‌بار عصبانی شد پرخاشگر نیست
اگه زیاد میخنده بی‌غم نیست
اگه از اشتباهت میگذره ابله نیست
اگه تو درست میگی لزوماً بقیه اشتباه نمیگن
اگه یه‌بار بد لباس پوشید بدسلیقه نیست
انقدر نسبت به آدما صفر و‌ صد نباشید .
بازنشر کرده است.

سَرَم
ظرفیت خاطراتم را ندارد .
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
زیر آسمان سوئد...

خیلی خوشگل نبود
یه صورت معمولی داشت، با چشمای معمولی و مهربون.
اما؛
اما قشنگ می خندید...
انقد قشنگ می خندید که آدم احساس می کرد هیچکس تو دنیا مثل اون بلد نیست بخنده!
راستش همه کار کردم که به دستش بیارم...
چند سالی هم بودیم با هم.
دروغ چرا! همه چی هم خوب بود.
دوسم داشت؛ دوسش داشتم.
اما انگار آدم وقتی داره به آرزوهای بزرگش می رسه یادش میره که چقد آرزوهای کوچیک هم داشته!
یادمه یه بار خسته از سر کلاس برمی گشتم خونه که تو راه زنگ زد و گفت ميخواد با من حرف بزنه!
اون موقع ها آرزوم همین چند لحظه حرف زدن ها در کنارش بود.
یه مدت که گذشت الکی بهانه گیر شد
هر بار سر یه چیزی ناراحت می کرديم همو؛
همه کارم کرد واسه موندنش ها!
اما دوتامون دیگه رویاهای جدید تو سرمون داشتيم؛
و از نظر هم شده بوديم سد راه تک تکشون .
واسه همین یه روز بی دلیل گذاشت و رفت.
بعد از يك ماه هم گذاشتم و از ايران رفتم
دیروز عصر خیلی اتفاقی توی پارک يه دختره شبيه به اون رو دیدم.
برعکس گذشته که من هر دفعه یه چیز می گفتم و هر روز یه رنگ عوض می کردم؛انگار خیلی عوض شده بودم...
پیر شده بودم یه ذره هم آروم تر.
مشاهده ۳۷ دیدگاه ارسالی ...
  • شیدا

    با همون تیپ و قیافه!

    نمیدونم چرا با وجودی که ازش فاصله داشتم، ولی انگار بوی عطر اونو حس میکردم. نمیدونم شایدم خیالاتی شده بودم…

    گاهی وقتا لبخند می زدا اما خنده هاش اون شکلی كه اون ميخنديد نبود...

    چشاشم هم مثل اون مهربون بود اما برق اون چشم رو نداشت.

    همین طوری زل زده بودم به صورتش؛

    یه تيكه از موهاي بلوندش رو ريخته بود رو صورتش،

    داشت یه دختر بچه رو توی تاب هل می داد...

     

    میدونی من آدمای زیادی رو شناختم تو این مدت... 

    اما انگار هیشکی مثل اون دوست دارماش بوی موندن نمی داد.

    یه لحظه دلم خواست زمان برگرده و بشیم همون دو تا وبلاگ نويس که عصرا بعد کلاس از ذوق و شوق حرف زدن با همدیگه همه کوچه ها و خیابونای شهر و قدم می زدن، بدون اینکه حتی یه لحظه خسته بشن

    اما...

    الان ساعت ۱۰ شبه و اون احتمالا داره کنار خانوادش يا شايدم همسرش،عدسی می خوره. منم همچنان روی صندلی پارک نشستم و به اون سالها فکر می کنم؛ اما نه مثل اون خانواده ای دارم و نه کسی که حتی توی خونه منتظرم باشه.

    می دونی یه چیزایی هست که آدم سال ها بعد می فهمه!

    سال ها بعدی که دیگه خیلی دیره.

     خیلی دیر…

بازنشر کرده است.
قسم به روزی که دلت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی داشت
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
  • Sisi

    سلام 🌺
    از دیده به جای اشک خون می آید
    دل خون شده ، از دیده برون می آید

    دل خون شد از این غصّه که از قصّه عشق
    می دید که آهنگ جنون می آید


بازنشر کرده است.
نصیحت امشب:

در مصرف احترام به دیگران احتیاط رو رعایت کنید
  • AYSAN

    + چرا که احترام بیش از حد به بعضی آدما
    در آنها تَوهم بزرگ بودن به وجود میاره

بازنشر کرده است.
اتفاقا با آدمهای اشتباه دوست شید!

درسهایی یاد می‌گیرید که هیچ جایی تدریس نمیشه ...
مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
هزینه تراپی خیلی گرون شده

برا سلامت جیبتون که هم شده
با آدم حسابیا وارد رابطه شین.
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
  • همراز

    ببخشید تایید دوستی شما

    خواهش می کنم. به لیست دوستان خوش آمدین

  • همراز

    رفاقت ؛
    ایستادن زیر باران
    و با هم خیس شدن نیست .
    رفاقت آن است که
    یکی بر دیگری چتر شود
    و دیگری نفهمد چرا خیس نشد...
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/05
    لینک


    خیلی ممنونم

بازنشر کرده است.
داستان تنها ترین وال دنیا رو میدونی؟!
شاید خیلی از‌ ماها به این داستان دچار باشیم
تنهایی نه به این معنا که کسی اطرافمون نباشه؛
بلکه تنهایی یعنی کسی شما رو نشنوه، نبينه، نفهمه...
کسی نباشه که بتونید دنیاتون، حرفهاتون رو باهاش در میون بذارید...

و مشکل درست از اونجایی شروع میشه که فرکانس صدا، نگاه و مغزتون توسط دیگران قابل دریافت نباشه...
اونوقته که تو تنهاترینِ جهانی...