خندهدار است که باید برای دکتر و وکیل شدن آموزش ببینید ولی برای پدر و مادر شدن،نه
هر هالویی میتواند پدر و مادر بشود،حتی لازم نیست در سمیناری یكروزه شرکت کند
جز از کل
استیو تولتز
در کانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش رو این جور توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم!
قاضی گفت : "تو خود میدانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه خواهم کرد و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری، چون یه نان میدزدی ، به همین خاطر من جای تو پرداخت میکنم"
در آن لحظه همه سکوت کردند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود در آورد و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد، پرداخت شود
سپس ایستاد و به کسایی که حاضر بودند گفت " همه شما محکوم هستید و بایستی ده دلار جریمه پرداخت کنید.چون شما تو شهری زندگی می کنید که فقیر مجبور میشه یه تکه نان دزدی کنه"
در آن جلسه دادگاه مبلغ 480 دلار جمع شد ، قاضی آنرا به پیرمرد بخشید.
مرحوم شیخ شعراوی میگوید:
"اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی بدان که ثروتمندان اون شهر مال او را میدزدند ".
از هنگامي ک خداوند مشغول خلق زن بود شيش روز ميگذشت. فرشته اي ظاهر شد و گفت: چرا اين همه وقت صرف اين يکي ميفرماييد؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا ديده اي؟
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگي قابل جايگزيني باشند، بايد بتواند با خوردن غذاي شب مانده کار کند. دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جاي دهد، بوسه اي داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند. او ميتواند هنگام بيماري خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند.
فرشته نزديک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خيلي نرم آفريدي.
خداوند : بله نرم است اما او را سخت هم آفريده ام تصورش را هم نميتواني بکني ک او تا چه حد ميتواند تحمل کند و زحمت بکشد. آنگاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک براي چيست؟
خداوند گفت: اشک وسيله ايست براي ابراز شادي، اندوه، درد، نااميدي...
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتي دارند ک مردان را متحير ميکنند.
خداوند گفت: اين مخلوق عظيم فقط يک عيب بزرگ دارد
فرشته گفت: چه عيبي؟
خداوند فرمود : پارک دوبل بلد نيست"
در بیست سالگی یاد گرفتم
کار خلاف فایده ای ندارد،
حتی اگر با مهارت انجام شود.
در سی سالگی پی بردم که قدرت،
جاذبه ی مرد است
و جاذبه، قدرت زن.
در چهل سالگی آموختم که رمزِ ’خوشبخت زیستن‛
در انجام کاری نیست که دوستش داریم؛
بلکه در دوست داشتنِ کاریست که انجامش می دهیم.
در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمهای کوچک را باید با مغز
و تصمیمهای بزرگ را با قلب گرفت.
در۶۰ سالگی آموختم که بدون عشق میتوان ایثار کرد
اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشته شدن
و محبت دیگران به انسان، بزرگ ترین لذتِ دنیاست.
در ۸۵ سالگی دریافتم که زندگی زیباست...
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ؛
تحویل دهی ...
خواه با فرزندی خوب ...
خواه با باغچه ای سرسبز ...
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی ...
و اینکه بدانی ...
حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است .
این یعنی تو موفق شده ای!
گابریل گارسیا مارکز
حضرت مولانا توی یکی از داستان های مثنوی میگه که:
اگر دانه ای رو کاشتی به هیچکس راجع بهش نگو چون حتی اگه یه کلاغ جای اونو یاد بگیره ثمرهی کارتو از دست میدی چه برسه اینکه آدما ازش با خبر بشن
هر ایده، هدف، تفکر و برنامه ای تو ذهنتون هست، تا زمان به ثمر نشستنش به کسی چیزی نگید
تو مهربان باش بگذار بگویند ساده است!
فراموش کار است! زود میبخشد...
سال هاست دیگر کسی در این سرزمین،
ساده نیست...
اما تو تغییر نکن!
تو خودت باش و نشان بده
آدمیّت هنوز نفس میکشد.
استاد الهی قمشه ای
قضاوتت میکنند آنانی که قاضی نیستند،
حکم میدهند آنهایی که حاکم نیستند.
زندگیات را پیش بینی میکنند،
در حالیکه پیشگو نیستند!
از احساست میگویند،کسانی که احساس را نمیفهمند،
تحقیرت میکنند،آنانی که خود حقیرند،
به بازیات میگیرند،افرادی که خود بازیچه اند
از صداقت حرف میزنند کسانی که صادق نیستند.
اینجا سرزمین دگرگونی و جابجایی هاست،
سرزمینی که نخوانده معنایت میکنند
ندیده ترسیمت میکنند،
و نشنیده آهنگت را مینوازند...!
بوعلیسینا در ۱۷ سالگی موفق به درمان امیر نوح سامانی از بیماری خطرناکی شد که تمام پزشکان دربار از معالجهاش عاجز مانده بودند. بوعلیسینا با روشی ابتکاری، دارویی ترکیبی از زعفران، عنبر و گیاهان کوهی ساخت که شفای کامل امیر را در پی داشت. این موفقیت چشمگیر باعث شد او به عنوان پزشک ویژه دربار منصوب شود. او در همان دوران نوجوانی، پیش از آنکه به تحصیل پزشکی بپردازد، تمام دانش پزشکی زمان خود را آموخته بود و حتی کتابهای معروفش مانند "قانون" را سالها بعد نوشت.
برای جلوگیری از فاجعه تلاش کنید تا هر کسی فقط به عنوان یک فرد محترم باشد و هرگز اجازه ندهید انسانی در حد یک بت پرستیده شود !!
آلبرت اینیشتین
کل جهان این مرد را دعا میکنند!
این آقایی که سمت چپ تصویر مشاهده میکنید مخترع تعطیلات تابستان هستند، در سال ۱۸۳۷ این معلم که البته وکیل و قانون گذار هم بودند، پیشنهاد داد مدارس و مراکز آموزشی در تابستان تعطیل شود.
آقای هوراس مان
شكسپیر میگه :
اگه یه روزی فرزندی داشته باشم
بیشتر از هر اسباب بازی دیگه ای براش بادكنك میخرم!
بازی با بادكنك...
خیلی چیزها رو به بچه یاد میده؛
كه باید بزرگ باشه اما سبك
تا بتونه بالاتر بره...
بهش یاد میده؛
كه چیزای دوست داشتنی
میتونن توی یه لحظه
حتی بدون هیچ دلیلی
و بدون هیچ مقصری از بین برن...
پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه!
ومهم تر از همه، بهش یاد میده؛
كه وقتی چیزی رو دوست داره
نباید اونقدر بهش نزدیك بشه
و بهش فشار بیاره
كه راه نفس كشیدنش رو ببنده
چون ممكنه
برای همیشه از دستش بده!
و اگه کسی رو دوس داشت...
رهاش نکنه ،چون ممکنه
دیگه نتونه به دستش بیاره!
چو اینکه وقتی یه نفر رو
خیلی واسه خودت بزرگ کنی
در اخر میترکه...
و تو صورت خودت میخوره!
میخوام ببینه ،بادکنک با این که
تمام زندگیش بسته به یه نخه
اما بازم توی هوا می رقصه!
ماری وارد یک کارگاه نجاری شد. همینطور که داشت از گوشه نجاری عبور می کرد تنش به لبه یک اره برخورد کرد و کمی زخمی شد. مار فورا برگشت و اره را گاز گرفت. با گاز گرفتن اره، دهان مار به شدت زخمی شد. سپس بدون اینکه متوجه شود که دقیقا چه اتفاقی دارد می افتد، نتیجه گرفت که اره دارد به وی حمله می کند. پس تصمیم گرفت که با تمام قدرت دور اره حلقه زده و با فشار آن را خفه کند. مار در انتها توسط اره کشته شد.
گاهی اوقات واکنش ما تماما از روی عصبانیت است. تنها به این فکر می کنیم که به کسی که به ما آسیب زده، آسیب بزنیم، درحالی که آسیب اصلی به خود ما وارد می شود. برخی اوقات باید در زندگی برخی چیزها را نادیده بگیریم. مانند برخی افراد، یا توهین ها را. چون ممکن است که عواقب آن برگشت ناپذیر و فاجعه انگیز باشد.
پندی برای یک عمر !
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی،ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ...!! ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ...
ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ...
ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ...
ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ...! ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ
ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ...!! ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ!!
ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐﻨﯽ،
ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ...
ﺭﺍﺣﺘﺘﺮ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ...!!
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم
چاقم,لاغرم,قد بلندم,کوتاه قدم,سفیدم,سبزه ام همه به خودم مربوط است.
مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
زندگی کن به شیوه خودت با قوانین خودت با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند.
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند
شاد باش و از زندگی لذت ببر
چه انتظاری از مردم داری ؟؟؟
آنها حتی پشت سر خدا هم حرف میزنند!!
از دیوانه ای پرسیدند
چه کسی را بیشتر دوست داری؟
دیوانه خندید و گفت : "عشقم" ...
گفتند: "عشقت" کیست؟؟
گفت: "عشقی" ندارم!!
خندیدند و گفتند :
برای "عشقت" چه کارهایی حاضری بکنی...؟
گفت: مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ،
خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ، دروغ نمیگویم ،
تنهایش نمیگذارم ،
خودم را فدایش میکنم...!
به او گفتند : اگر عشقت تنهایت گذاشت ،
بی وفایی کرد ، خیانت کرد چه...
اشک در چشمان دیوانه حلقه بست و گفت:
اگر بامن اینکار را نمیکرد که....!دیوانه_نمیشدم..
حقیقت از سه مرحله عبور میکند
ابتدا آن را به تمسخر میگیرند،
سپس با خشونت با آن مخالفت میکنند
و دست آخر آن را به عنوان چیزی که بدیهی و مسلم است می پذیرند.
آرتور شوپنهاور
lili
👌👌👌عالی
sabamo