| ☆Zohre |
| ۱۱۵ پست |
| ۴۴ دنبالکننده |
| ۸,۲۰۳ امتیاز |
| زن |
| ايران |
| سنتور...باران...شعر...اسب. |
| قد ۱۶۳، وزن ۵۸ |
می روم سمت غزل، کار بهم می ریزد
حال و روز من و اشعار بهم می ریزد
می نویسم "تو" ولی باز قلم می گیرم
کاغذ و جوهر خودکار بهم می ریزد
هر چه از سردی این فاصله ها می گویم
مطلع و قافیه هر بار بهم می ریزد
هر کجا از تو بگویند تنم می لرزد
فکر و هوشم همه انگار بهم می ریزد
تو همان خواب پریشان و قشنگی که شبم
با حضور تو به ناچار بهم می ریزد
کودک از جنبش گهواره ی خود آرام است
ولی از لرزش دیوار بهم می ریزد
حال من مثل شب زلزله ی کرمانشاه
زیر انبوهی از آوار بهم می ریزد
بگو برای دلم حال خوب بگذارند
برای پنجرهها چارچوب بگذارند
مترسکی که چهل سال منتظر بوده ست
به سمت جاده بگو میخکوب بگذارند
برای هضم غمت راضیام که بعد از این
به جای باقی عمرم غروب بگذارند
درانتظار تو آنقدر مینشینم که...
که اسم کوچک من را ایوب بگذارند
اگر بناست نیابم تو را که لازم نیست
برای نقشه شمال و جنوب بگذارند!
بهای عشق تو دیوانگی اگر باشد
خوش است روی من از این عیوب بگذارند
و راز خلقت سبز درختها این بود
که لای چرخ من خسته چوب بگذارند
بد بخت نه اتفاقا بسیار خوش بخت هستند. نان رو با زور بازو به دست میارند نه زور دزدی
میفهمم چی میگی زهره خانم