reza57 رضا 57

سوین سویلین، مرنج و مرنجان، پستهای من مخاطب خاصی ندارند بیشتر

reza57 رضا 57
۱۴۳ پست
۳۰۲ دنبال‌کننده
۸,۲۱۸ امتیاز
مرد
۱۳۵۷/۱۲/۲۹
فوق ليسانس
ايران

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
بازنشر کرده است.
رد پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت
چشم آهوها هراسان شد گمان کردم تویی
ای نسیم بیقرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم توووووووووووووووووویی...
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
با تووووووووووووووووووو می گویم
دعوت کن مرا به جشن نور
به روشنای شب شکن نگاهت
رقص و سور به پهنای شانه هایت
به هرم نفس گیر شراب سرخ لب هایت
به آوای ریز ریز عاشقانه
به شعر و غزل و ترانه
جادوی گیرای تب شبانه
به هفت شهر بهشت آغوشت
دعوت کن مرا...
بازنشر کرده است.
در میان تمام داشته ها و نداشته هایم
نداشتن تووووووووووووووووو عجیب به چشم می آید
چنانکه ندارمت
اما شب ها تو را در آغوش گرفته و به خواب می روم
و صبح ها در رویای تو چشم باز می کنم
شاید عشق همین باشد
ندارمت اما
دوستت دارم...

پیشاپیش با تبریک سال نو خدمت همه عزیزان
سالی پر از خیر و برکت توام با عشق و شادی برای شما دوستان جان آرزومندم...
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
چه بی پروا مرا هوایی کرده ای و در آسمان دلم جا خوش کرده ای
خبر داری یا نه
تو را با نفس هایم اشتباه می گیرم
و در هوای پر از دوستت دارم های برآمده از دل
عاشقانه تووووووووووووووووووو را نفس می کشم
خبر داری یا نه؟...
بازنشر کرده است.
تووووووووووووووووووو بگو
چگونه دشت گلپونه های آغوشت را پروانه وار در آغوش بگیرم
که هر شب دم گوشم آهسته بگویی، دیوانه
من تو را
بی رحمانه
من تو را
عاشقانه
من تو را
آغوش به آغوش
من تو را
دلهره به دلهره
من تو را
بوسه به بوسه
من تو را
دیوانه وار دوستت دارم...
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
برای شعر گفتنم توووووووووووووووووو بهترین بهانه ای
دلیل ماندگاری هر غزل و ترانه ای
بخوان به لحن عاشقی،دلم گرفته از غمی
غمم ز دل نمی رود ،مگر به عاشقانه ای
بیا به خانه دلم،که غرق بی پناهی ام
دلم پر از امید کن،به جلوه شبانه ای
درون خلوت دلم ،ببین جوان و پرتپش
میان سینه می وزد،طنین عاشقانه ای
طلوع کرده چشم تو به ساحل نگاه من
و جلوه های مهر تو رسیده هر کرانه ای
شکفته شد گل وفا به شوره زار باورم
و بذر مهر در دلم دوباره زد جوانه ای
شکوه رقص واژه را درون دفترم ببین
تو در غزل نشسته ای،عزیز جاودانه ای...
بازنشر کرده است.
دوش با دیده تر یاد تو را می کردم
بارها نام تو را بی تو صدا می کردم
کاش یک شب دلت اندیشه ما را می کرد
آه صد آه چه گویم که چه ها می کردم
جام در دست و خیالم همه افسون تو بود
تا سحر گریه کنان سوز به پا می کردم
پیش آیینه دل، با تو سخن می گفتم
ما کجاییم؟ چه شد؟ چون و چرا می کردم
تو جفایی که نکردی ز تو من شکوه کنم
من ندانسته ندانسته خطا می کردم
بارها نام تووووووووووووووووو را بی تو صدا می کردم...
بازنشر کرده است.
دلم تووووووووووووووو را می خواهد
دوست دارم با نوای دلبرانه ات در فلوت آرزوهایم بدمی
تا نهال عشق پا بگیرد درون سینه ام
شور عشق درون رگ هایم جریان یابد
و من همراه با تو وارث یک دوست داشتن بی پایان شوم...
و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
پاییز را دوست دارم
پاییز زمستانی ست که تب کرده
تابستانی ست که لرز کرده
بغضی ست که رسوب کرده
حرفی ست که سکوت کرده
من سکوت رسوب کرده در تب و لرز پاییز را می پرستم
پاییز عروس تمام فصل های من است...
بازنشر کرده است.
ای آن که مرا برده ای از یاد کجایی؟
بیگانه شدی،دست مریزاد کجایی؟
در دام توام ،نیست مرا راه گریزی
من عاشق این دام و تووووووووووووووووو صیاد کجایی؟
محبوس شدم گوشه ویرانه عشقت
آوار غمت بر سرم افتاد کجایی؟
آسودگی ام،زندگی ام، دار و ندارم
در راه تو دادم همه بر باد کجایی؟
اینجا چه کنم؟
از که بگیرم خبرت را؟
از دست تو و جور تو فریاد کجایی؟...
بازنشر کرده است.
بنا کن رسم دلداری،دل و جان دادنش با من
بده پیغام خود از دور،اشارت کردنش با من
بسوزان هر چه می خواهی،ولی دل را نوازش کن
بپا کن آتش عشقت،سیاوش بودنش با من
رها کن دود آتش را،ولی یاد مرا هرگز
سیه کن آسمان با دود،نیلی کردنش با من
توووووووووووووووووو و دل دادن دریا،من و دنیایی از رویا
بزن کشتی به طوفان ها،به ساحل بردنش با من
ز هر دردی دری بگشا،به هر آهنگ شادی کن
بزن بر تار و پود دل،مرتب کردنش با من
بگو از دل،دل از دلواپسی کم کن
تو واکن سفره دل را،صبوری کردنش با من...
بازنشر کرده است.
با تووووووووووووووووووام عشق قسم خورده پنهانی من
با توام بی خبر از حال پریشانی من
با توام لعنتی خالی از احساس بفهم
بیقرارت شده ام ،شاعره خاص بفهم
عشق جان ،خسته ام از دوری و بی تاب شدن
پای دلگیرترین خاطره ها آب شدن
باورم کن که به چشمان تو معتاد شدم
پادشاهی که به جنگ آمد و افتاد منم
قافیه باختم و شعر سرودم یعنی
به هر آن کس که تو را دید حسودم یعنی
نفسم بند تو و درد مرا می خواند
بعد تو حسرت دنیا به دلم می ماند...
بازنشر کرده است.
محبوب من بیا تا اشتیاق بانگ تو
در جان خسته ام شور و نشاط عشق برانگیزد
من غرق مستی ام
از تابش وجود تو در جام جان چنین
من بازتاب صولت زیبایی توووووووووووووووووووام
آیینه شکوه دلارایی توام...
بازنشر کرده است.
خاتون عشق
حضرت دلبر
بلای من
عالیجناب سوگلی خوش ادای من
بانوی شعر
دختر افسونگر غزل
ابری تر است حال شما یا هوای من؟
قسمت نمی شود که بمیرم برای تو
قسمت نشد همیشه بمانی برای من
شیرین تر از خیالی و می بافمت هنوز
کمتر بباف موی خودت را بجای من
سر می رود حضور توووووووووووووووووو از چشم خسته ام
ای شب نشین شب زده ی شب نمای من...
بازنشر کرده است.
گم گشته ام به شوق که پیدا کنی مرا
دیوانه گشته ام که مداوا کنی مرا
دیریست کنج خلوت غم ها نشسته ام
شاید ز چشم های غم امحا کنی مرا
پوشانده ام تمام خودم را ز عالمی
با این خیال خوش که تماشا کنی مرا
هرگز نبوده شور کسی جز توووووووووووووووووووو در سرم
جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟...
پیشاپیش نوروزتان مبارک
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...