مرا هزار #امید است و هر هزار توئی
شروع شادی و پایان #انتظار توئی
بهارها که ز #عمر من گذشت و
بی #تو گذشت
چه بود غیر #خژان اگر بهار توئی
جهانیان گر همه #تشنگان خون منند
چه باک زان همه #دشمن ،،،
چو #دوستدار توئی ،
تمام دوره #عمرم گذشت در خواب ومستی
نچیدم جز گل #آزردگی از باغ هستی
همه فکر میکنند خوشبخترین مردمم من
همه فکر میکنند درشهر #شادیها گمم من
ولی این روزا #عقل آدما به چشماشونه
نمیدونند که جغد #غم توقلبم کرده لونه.
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
کوزه و ظرف سفالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
گر نداری شیشه خالی میخرم
... اشک در چشمان بابا حلقه زد
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست!
سوختم دیدم که بابا پیر شده
بدتر از آن خواهرم دلگیر شده
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
صورتش دیدم که لک برداشته
دست پرمهرش ترک برداشته
ناگاه بانگ درشت پیرمرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد
... دورگردم کهنه قالی میخرم ،،،
ناگهان.... خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا ؟ آقا ؟ سفره خالی میخرید ؟.
میگن خیلی قدیما اونایی که عرق خور ( ببخشید) بودن یکی از مزه هاشون ماهی اوزون برون بوده و وقتی گیر میافتادن اشد جزا نصیبشون میشده. این وسط یه پسرخاله ( معتقد)بوده بخاطر جرم انگاری و جزای اوخروی این ماهی. مصرفشو قطع کرده بوده .تا اینکه روزی اعلام میکنند که ماهی اوزون برون حرام نیست و الی آخر...
در میان یکی از جمع دائم الخمر ها فوت میکنه و بین جهنم و بهشت گروهی رو میبینه نیم سوخنه و سالک بدست پشت در جنهدم! نشستن ، از آشنایی جویای قضیه میشه. میگه. : آره بخاطر اینکه با عرقمون ازونبرون استفاده کرده بودیم. انداختنمون جهنم ، چندوقته که حکم ماهیه عوض شده. ماروهم آوردن بیرون و منتظر تعیین تکلیفیم. کاش حکم کشمشم عوض شه بریم بهشت. ..
از طرفی اون پسرخاله معتقد هم دوباره ماهیه رو با اشتها مصرف میکرد.
بگذریم... نمیدونم این که گفتم چ ربطی به پخش کارهای استاد ناظری از تی ویمون داشت !!؟؟!!!!🙄