jamal-m
۴,۴۸۵ پست
۶۳۵ دنبال‌کننده
۷۱,۳۲۳ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر

کنار دریای چشمانت
غرق در امواج موهایت شدم
و چون کشتی متلاطم
بر خال هندوی میان ابروانت
آرام میگیرم
در نوجوانی با خواندن "بوف کور" معتقد بودم هیچ قلمی، قلم صادق هدایت نمی‌شود

بعدها با خواندن "بیگانه" می‌گفتم هیچ قلمی، قلم "آلبر‌کامو" نمی‌شود

سال‌های بعدش با خواندن "دست‌های آلوده" فکر می‌کردم هیچ قلمی، قلم ژان پل‌سارتر نمی‌شود.

اما امروز معتقدم :
*" هیچ قلمی قلم گوساله نمی‌شود !*

فقط و فقط به فکر سلامتیتان باشید😅😅
😥😥😥 چ زود یکسال گذشت😥
مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
  • jamal-m

    عزیزدلم الهی که دیگه فقط شادی باشه برات

    ممنون عسل جان، ، انشاالله ک سلامت باشین و دلت همیشه شاد باشه

  • jamal-m

    روح همه رفتگان شاد

    الهی آمین

تو را گم کرده ام امروز….
و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سرد و سنگینند،
و چشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشیدند،
نمی دانی چه غمگینند…!
چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو
نمیدانم چه خواهد شد !!
پر از دلشوره ام،بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی..!!
که من بی تو..............

تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود
نه با نوشتن..................
بازنشر کرده است.
شوهرم میخان
بازنشر کرده است.
گفتي مرا به خنده:
خوش باد روزگارت
كَس بي تو خوش نباشد،
رو قصّه ي دگر كن

• مولوی
مشاهده ۲۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
به گیسوی تو سوگند ای سر زلف قرار من

که می‌رقصد دلم از رقص گیسوی تو بر دوشت
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
۲۳:۴۵:۵۶
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
بفرمایید چایی

فقط آدم باشین به چاییم دست نزنید 👊👊👊
بگید خیلی ممنون ، و برید رد کارتون😁🤩😁
مشاهده ۴۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
‌هر آدمی‌...

دل تنگیهای ...

مخصوص خودش را داره...

و تــــــــــــو ...

پنهانی ترین...

دلتنگی من
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
گوش ماهی های دریا
در دستان تو
شعرعاشقانه می سرایند
و صدفها
درنوازش انگشتانت
در دل خود
مروارید عشق می پروانند
و من
غرق در دریای گیسوانت
نشسته بر بام خیال
به تماشای یار
به ثناگوی باد
که برقص آورده آبشار دل انگیــــــــــز گیسوانت

99/12/20
دیدگاه غیرفعال شده است.
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را