هیچوقت هیچکس به اندازهی من دوستت نخواهد داشت
این تو، این تمامِ آدمها
این درد تو قفسه سینه
این تپش قلب و فشار بالا امشب منو میکشه......
ادم وقتی یه نفرو خیلی دوست داره خیلی تنها تر میشه
چون به هیچکس جز اون به نفر نمیتونه بگه چه احساسی داره حالش خوبه یا بده
من اینم و غرق خستگی آمده ام
ویرانم و از شکستگی آمده ام
از شهر یگانگی؟ فراموشش کن
از شهر هزار دستگی آمده ام
مراقب رفتارتون باشید زمین گرده
اما من میدونم اینو
تو تمام این مشکلات توی تمام این دغدغه های فکری
توی این تمام نامهربونی ادما
اگه تو صدام هیچ کسی نمیتونه جلو دارم باشه
اونقدر آدم بد میبینی،
اونقدر آدم بد میاد و میره
تا یاد بگیری آدمای خوب زندگیتو رو چشات نگه داری.
قدر آدمای خوب زندگیتون رو بدونید...
این روزا فقط نگاه میکنم بیشتر ساکتم
مغزم پر حرفه و لبام پر از سکوت
حس میکنم مغزم از کاسه سرم جداست و تو جمجمه داره میچرخه برا خودش
از درد زیاد میسوزه سرم
ولی یه چیزو خوب میدونم توقعی از هیچ کسی ندارم
باد بزن کبابی هم قصدش خنک کردنه ولی آتیش رو زیاد میکنه
حکایت خلیاس
دیگه دستای کسی حالمو خوب نمیکنه
از یه چیز مطمعنم
من هرجا واسه هرکی هرکاری کردم دلی کردم
با این ک میدونستم چوبش رو میخورم اما بازم به دلم نکاه کردم
یادمه یبار خیلی از دستش ناراحت شدم، اونقدر که نمیتونم بگم چقدر، باز برای اینکه دلم تنگ شده بود گفتم از دست من ناراحتی؟ آدما چقدر وقتی یکیو میخوان، بی دفاع میشن.