صحبت از پژمردن یک #برگ نیست
فرض کن مرگ #قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه #گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن #جنکل بیابان بود از روز نخست
از نگاه ساکت یک #کودک بیمار
اشک در چشمان و #بغضم در گلوست اندرین ایام زهرم در #پیااله ،،،
زهرمارم در #سبوست ،،🍁
گربه مرد قوت و ضعف نیست.
دیشب ماجرای دختر بچه ای که پدرش قطع نخاع شدو با یا یاداشت بچگانه خودشو از بین برد رو بازگو میکردم وسطش نتونستم ادامه بدم. یه آقای بزرگتر باشوخی که ای بابا.... ناخودآگاه بهش گفتم ببند نیشتو و ..
گاهی هیچ چیز قابل کنترل نیست برا اونا که میخوان خودشون باشند
...موقت
من رها بودم روی شانه باد
مست بوی بهار ، سرخوش و آزاد
همصدای درخت ، همسکوت کویر
تا چشمانم به ،، چشم تو افتاد
اومدی تو دنیام. آه چه اومدنی
حالا از اون روز تو شاه قلب منی
واسه ی من که اهل پروازم
تو یه کوه بلند واسه پر زدنی
هر نفس با تو میرسم تا عشق
عاشقی یعنی. یا جنون یا عشق
مثل عکس ماه رو تن دریا
تو رو میبینم در خودم با عشق...🌸🌿
شنیدم که چون #قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و #فریبا بمیرد
شب مرگ #تنها نشیند به #موجی
رود گوشه ای #دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان #غزل خواند آن شب
که #خود در میان غزل ها ،،، بمیرد
گروهی بر آنند که این #مرغ_زیبا #کجا عاشقی کرد ،،، آنجا بمیرد
شب مرگ از #بیم آنجا شتابد
که از مرگ #غافل شود ،،، تا بمیرد
من این #نکته گیرم که #باور ندارم
ندیدم که قوی به #صحرا بمیرد
چو #روزی ز آغوش #دریا بر آمد
شبی هم در #آغوش دریا بمیرد #تو دریای #من بودی ،،، آغوش واکن
که میخواهد این ،،، #قوی_زیبا_بمیرد🌹
دیشب #خواب تو را دیدم ،،،
چه #رؤیای پر شوری
انگار که توی خواب دیدم #تو سالها از #من دوری
تو را توی #باغی دیدم که سرتاسر
،،، ،،، #خزون بود
هزاران #چشم پر ز اشک
به طاق #آسمون بود 🍁
با مرگ ماه روشنی از آفتاب رفت
چشم و چراغ عالم هستی به خواب رفت
الهام مرد و کاخ بلند خیال ریخت
نور از حباب گم شد و شور از شراب رفت
این تابناک تاح ،،،خدایان عشق بود
در تندباد حادثه همچون حباب رفت
این قوی نازپرور دریای شعر بود
در موج علم خیز به اعماق رفت
این مه که چون منیژه لب چاه مینشست
گریان به تازیانه افراسیاب رفت
بگذار عمر دهر سرآید که عمر ما
چون آفتاب آمد و چو مهتاب رفت
ای #دل بیا ،سیاهی شب را نگاه کن
در اشک گرم #زهره ببین،. #یاد ما کن.
باید نفس بکشم توی هوای خودم
باید که سر بزارم رو شونه های خودم
باید که گریه کنم واسه عزای خودم
شبونه گل ببرم خودم برای خودم
نشد نشد که بیام بازم به دیدن تو
نشد نفس بکشم ، نفس کشیدن تو
روزای تار منه شبای روشن تو
تو. چقد غریبه شدی منم منم منه تو
هنوز رویای تو دنبال منه هنوز زخما ی تو
روی بال منه ... ... ... 🌼🌿
تموم دوره #عمرم گذشت در #خواب و مستی
نچیدم جز #گل آزردگی از #باغ هستی
همه #فکر میکنند خوشبخترین مردمم #من
همه فکر میکنند در شهر #شادیها گمم من
ولی این روزا #عقل آدما به چشماشونه
نمیدونن که #جغد غم تو قلبم کرده لونه.
بے #تو هر شب خودمو ...
به #خلوت تو می رســــــوندم #خبرے ازتو نبودو لحظه ها رومیشمردم
وقتے شب #سحر میشد به بے قرارے
خودمو به دست گریه می سپردم
تو به #یاد من نبودے ...
اما #من ... واست میمردم ،،.🌸