حد وسطمو گم کردم
نه به آدم ها حس بهتری دارم ، نه با تنهایی به توافق میرسم.
نه حوصله شلوغی رو دارم ، نه با سکوت خونه کنار میام .
نه انرژی کافی برای حرف زدن دارم نه با خود خوری حس راحتی دارم!
بعضی روزها به معنای واقعی از کادر زندگی خارج میشم ...
آبِ داخل کشتی،
خطرناکتر از آبِ بیرونشه!
مراقب زمزمههای توی سرت باش : )
ای وطن !
سالی میگذرد و سالی دیگر میآید
و همه چیز در تو بدتر میشود ...
محمود درویش
یکی از شجاعانه ترین تصمیماتی که باید توی زندگیت بگیری اینِ که اجازه بدی که هر چیزی که قلب و روحت رو آزار میده، بره
به طور کلی صلاح در این است که آدمی شعور خویش را با نگفتن نشان دهد نه با گفتن، زیرا سکوت از هوشمندی است و گفتن از خودپسندی!
فردای شبی که مشقاتو ننوشته بودی
چطوری گذشت؟
نترس
اینم همونجوریمیگذره..
بالاخره این شیشه خردههای درونت یه جا ماتحتتو میبُره…
وقتی جنازه از خودت نباشه،
حلوا به دهنت شیرین میاد ...
از درد دیگران گفتن، راحته
هربار میرم دانشگاه این مصراع بافقی که میگه "مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم" تو سرم اکو میشه
تمامِ داستانِ تراپی این است که
«انسان، بدون خودآگاهی مجبور به تکرار است.»
امروز زمستون ۱۳۸۷ تو چند سالته و کجایی؟
_من ۱۲ سالمه و کلاس اول راهنمایی م . احتمالا برف اومده و مدارس تعطیل شده . خونه کنار بخاری نشسته م و دارم شرک رو برای بار چندم میبینم..
تو یه دنیای دیگه، من درختی هستم با شکوفههای صورتی، که در نزدیکی تو وجود داره و نفس میکشه..
بعضی وقتا فقط خودت میدونی چقدر اون آدم سابق نیستی... : )
صبح قبل مدرسه از خواب بیدارم کرده که مامان اگه سشوار روشن کنم یه لحظه، بیدار نمیشی؟ منم گفتم نه بیدار نمیشم
تشکر کرد رفت روشن کرد
بالا بری... پایین بیای...
غمی که دیروز به کسی دادی
غم فردای خودته
حمید دات کام
یه ذره زوم اوت کنم میای توکادر ع
Shervin
بحران 30 سالگی نزدیکه