: )
کاربر VIP
۲۰ پست
۵۷ دنبال‌کننده
۶,۱۴۷ امتیاز
زن، متاهل

تصاویر اخیر

ديوارا انقدر بزرگ بود كه همه نقاشی كنن،
ولی آدما نقاشی همديگه رو خط خطی ميكردن..
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
قبل از مرگ که بیدار شوی
خودت را
در آغوشِ من خواهی یافت
خواهم بوسیدَت
و بسیار خواهم گریست...
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
شاید اشتیاق فراوان من بود که تو را ترساند !
من در نامهربانی تو هم ، خود را مقصر می‌دانم...
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
❤️
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
داشتم سیو های اینستامو نگاه می کردم دیدم ۹۰ درصد چیزایی که سیو کرده بودم به این امید بود که موقع حرف زدن برات بفرستم : )
بازنشر کرده است.
بر مور و مار جای نفس تنگ گشته است/ بردند بس که آدمیان آرزو بر خاک!
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
من جزو لیست کسانی ام که زود فراموش میشوند
اگر روزی از این جهان رخت بربندم
نه کسی نامم را بخاطر خواهد سپرد ، نه آوازه ام را
نه مصراعهایم را کسی به یاد میاورد ، نه گیسوان پریشانم در خاطر کسی میماند
ستاره ای میلغزد در تاریکی های شب
برجان مادران قسم دروغ خورده میشود
باز در روزهای عزا بر دستها سیاه بسته میشود
باز بر صندلی های خالی عاشقان فقیر نامشان را حک میکنند
و من در حال فراموش شدنم
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:
«کجایی؟!»

دلم هُری فرو ریخت،
مدت‌ها بود منتظرِ شنیدن همین یک کلمه بودم...

چه فرقی می‌کند کجایِ دنیا نشسته باشی؟! مهم این است که یک نفر هست که کجا بودنِ تو برایش مهم است!
شاید آن یک نفر رویَش نشود بگوید: دلم برایت تنگ شده و به جانت نق بزند که، بیا دیگر...
و همه ی این حرف را خلاصه کند در، «کجایی؟!»

داشتم به همین چیز ها فکر می‌کردم که دوباره برایم فرستاد:
ببخشید اشتباه فرستادم!
برایش نوشتم:
می‌دانم ، من در ایستگاه اتوبوس، خیابان ولیعصر نشسته ام.
می‌شود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!

اما او دیگر حالم را نپرسید...

آدم غریبه ها برایشان مهم نیست که دیگران چگونه اند و کجای شهر نشسته اند،
تو که غریبه نیستی...
بپرس حالِ مرا ؛ بگو کجایی؟
بازنشر کرده است.
دیگران تنها شادی‌ات را می‌پسندند؛ اما من دوست دارم غمگین‌ترین بخش از وجودت را در آغوش بکشم؛ زیرا که غم‌هایت مقدار بیشتری از تو‌ را در خود دارند.
مشاهده ۱۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
وقتی به صفحتونم سر می زنیم، معنیش این نیست که عاشقتونیم…
بازنشر کرده است.
چشمانت برای غمگین بودن، بیش از اندازه زیباست.
کاش میشد درون چشمانت،
بذری از شادی بکارم
_ناشناس
بازنشر کرده است.
تو آخرین حوصله و ذوق من برای دوست داشتن یه آدم بودی…❤️
مشاهده ۳۶ دیدگاه ارسالی ...
  • : )

    شب چله ، گرم‌ و صمیمی بر شما شاد و خجسته

    شب چله ، گرم‌ و صمیمی بر شما شاد و خجسته

    ممنونم آقا سینا، همچنین برای شما🌸

  • Cina parsa

    خواهی می شود 🌸🌺

بازنشر کرده است.
دوست ندارم دوستای زیادی داشته باشم،
دوست ندارم موبایلم زیاد زنگ بخوره،
نمی خوام راجب قدمای بعدیم به کسی توضیحی بدم،
دوست ندارم دلیل رفتارام یا درمورد هرچیزی به کسی توضیحی بدم.
حتی حوصله ی واکنش نشون دادن به کارای بد دیگران و حواشی که همیشه پیش میاد و ندارم،
تو اون نقطه از زندگیمم که می خوام دورم خلوت و سکوت باشه تا ذهنم بتونه تموم تمرکزشو بذاره روی خودم،
حال خودم، پیشرفت کردنم، زندگیم و آیندم.
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
تو در غیاب کسی که دوستش داری یتیم خواهی ماند،
حتی اگر تمام دنیا تو را در آغوش بگیرند…!

_ناشناس
مشاهده ۱۵ دیدگاه ارسالی ...
و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
دم دمای طلوع میشه و من هنوز خوابم نبرده،می شینم کنار پنجره، این ساعت از روز همیشه شاهد “من” واقعی بوده!
تو فکرم میاد ازت بپرسم تا حالا به انواع زخم ها فکر کردی؟
زخم سطحی، زخم عمیق، زخم پوستی، زخم درونی و آخ امان از این زخم درونی…
بقیه زخما یادت میرن اما اون درونیه انگار همیشه تازه و سالم هست و منتظره تا یکی روش نمک بپاشه
خیلی سخته و تو نمی تونی بفهمی و ای کاش هرگز نفهمی…
می دونی کجا زخم درونی آدمو از پا میندازه؟ اونجا که درد داری و لبخند می زنی، اونجایی که تنهایی و دورت پر آدمه
اونجا که خوب نیستی و باید تظاهر به خوب بودن کنی
اونجا که داری جون میدی محکم باشی و باز هم نمیشه
زخم درون ازت به دور… بد زخمیه…
وقتی که آروم می گیره شب و جیرجیرک های پشت پنجره صداشون بلند میشه، انگار نوبت بیدار شدن زخم می رسه…
وقتی همه دارن استراحت می کنن کنار همسر و بچه هاشون آروم آروم می خوابن، باز میشه این زخم..
باز میشه و‌تا عمق وجود آدم ریشه میده، کاش بلد بودم ریشه هاشو قطع کنم…
مشاهده ۱۸ دیدگاه ارسالی ...
  • : )

    روز خیلی خوبه، انگار نه انگار زخمی هست، دردی هست، تنهایی هست اما شب زخم‌و‌ بغض و عذاب و درد بجای جیرجیرک میان پشت شیشه ی اتاق من و شروع می کنن به ناخن کشیدن پشت شیشه، اگه حواسمو پرت نکنم کم کم میان از پنجره داخل و ناخن هاشونو فرو می کنن توی چشم و قلب و‌گلوی من.
    من شبی یکبار می میرم
    از شدت فرو رفتن این ناخنا می میرم…

  • : )

    امید وارم عزیزم