آدم هایی هستند که خیلی “وجود” دارند.
نمی گویم خوبند یا بد،
چگالی ِ وجودشان بالاست.
اصلا یک «امضا» هستند برای خودشان! افکار،
حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است.
اینها به شدت «خودشان» هستند.
یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که!
در یک کلمه، «شارپ» هستند و یادت نمی رود «هستن» هایشان را،
بس که حضورشان پر رنگ است و غالبا هم خواستنی. رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت،
بس که بَلدند “باشند” …
این آدم ها را هر وقت به تورت خورد، باید قدر بدانی …
دنیا پر از آن دیگری های بی امضایی است،
که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است !
یکبار هم به من گفت؛«عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود
تا این حد برایم جاودانه بماند
و کلمات فقط مشتی کلمات بودند
در اقتضای زمان و مکانی محدود...
ولی «عزیزترینم ...!» فکرش را بکنید
که در میان تمام عزیزانی که دارد،
تو، «ترینِ» آنهایی!
این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می داشت
آن هم در کمالِ دارایی نه از روی ترس
و تنهایی اش...
شهرزاد هوشنگ_ابتهاج 💠
به نازونعمت باغ بهشت هم ندهم
کنار سفره ی نان وپنیر وچای تو را
به پایداری آن عشق سربلند قسم
که سایه ی تو به سر می برد وفای تورا
─═इई. 💠💠 ईइ═─
دلم میخواست کسی باشد که مرا " بلد " باشد..
بلد بودن مهم تر از عاشق بودن یا حتی دوست داشتن است؛
کسی که تو را بلد باشد با تمام پستی و بلندی هایت کنار می آید
میداند کی سکوت کند
کی دزدکی نگاهت کند
کی سرت داد بزند
و کی در اوج عصبانیت تو را محکم در آغوش بگیرد...