گفتـم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی،
آنی که در ضمیـری...
همچون قطاری که دودَش بر می گردد
مَن می رفتم
دِلَم امّا، بر می گشت...
ماه را جایِ تو می گیرم نمیـدانم چرا
اینقدر این روزها سوءتفاهـم می شود!
پیچیده ای به روزهای من ،
به روزگار من !
شب خاطراتت را هرس میکنم ..
صبح شادابتر از دیروز
در من جوانه می زنی
عطر می پاشی و
هی زیاد می شوی و
از تمام ِلحظاتم بالا می روی ..
به گمانم
تو با " یاسهای رازقی " نسبتی داری ..!
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی...
پریشان توام هرچند می دانم نمی دانی...
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمانِ شما؟
آدم هــا به انــدازه ی ناگفــته هایشــان از هــم دور می شــوند ،
نــه بـه انــدازه ی قــدم هایـــشان . . . .
از تو برکنـدن دل ممکن اگر بود مـرا
به تمنّـای تو کِی این همه جـان میکنـدم؟
تار و پود هستی ام بر باد رفت،
امّا نرفت
عاشقی ها از دلـم،
دیوانگی ها از سـرم...
نیستی روز و شبم سخت به اتمام رسد
بدبیاری لحظاتی ست که بد "بی یاری"...
سرِ تو
در سر من جنگ شده
میفهمی؟
چه کسى میگویدکه گرانى شده است؟
دوره ارزانیست !!!
دل ربودن ارزان
دل شکستن ارزان
دوستی ها ارزان
دشمنی ها ارزان
چه شرافت ارزان !!!
آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ ازهمه چیز ارزانتر!
قیمت عشق چقدر کم شده است!
کمتر از آب روان
و چه تخفیف بزرگى خورده!
“قیمت هر انسان”
رویای برگشتنت را هرشب خواب میبینم اما چه حاصل؟
کویر هم گاهی خواب میبیند بر تنش آب میپاشند...
مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصّهای با تو شد آغاز که ...
پایان نگرفت...