هر پگاهی که تنِ پنجرهات باز شود
صبحِ زیبای من از دیدنت آغاز شود
بر سرِ زلف رهایت بزند بوسه نسیم
که گلِ روی تو از شرم و حیا ناز شود
آنچنان در تب و تابم که به آوازِ بلند
آنچه در دل بنِهفتم به تو ابراز شود
بیخبر میشود از حال دگرگون خودش
هر کسی همسخنِ دلبرِ طناز شود
ملک جم گرچه بیفتاده به چنگال سکوت
صبر اگر پیشه کنی عرصهیِ آواز شود
هر زمان باد صبا بگذرد از پیرهنت
سعدی از بوی ارم راهیِ شیراز شود
شاخه یِ سبز غزل تا ننشیند به ثمر
نمنم اشک قلم، قافیهپرداز شود
گفتم از سِرّ ضمیرم به تو بانو عسلم!
آنچه از دل نتراود به زبان، راز شود
مرا به گوشهی آغوشِ خویش،
دعوت کن...
به ظاهر صبورم
به دل بی قرار!
ما
مهربان تر
از
آنیم
که
رنجیدن را
با رنجاندن
تلافی
کنیم...
و دلتنگیات
مانند زیباییات
تمامی ندارد.
عشق، یک زینب و هفتاد و دو سر میخواهد
بچه بازی است مگر عشق؟ جگر میخواهد ..
پنجشنبه است...
همان روزی که دل می گیرد واشک درچشم هاجاری می شود.😭
همان روزی که دل دلتنگ می شودواسه عزیزانی که درکنارمانیستند.😭
روز یاداست،روزشادکردن دل انهایی که در زیرخاک درانتظارند.😭
پنج شنبه است...
روزخواندن یه سوره ازقران،روز خواندن یه فاتحه و روزفرستان هوای سردی بر روحی ودلی که در زیرخاک است.😭
چیزی زیادی ازمانمی خواهند فقط هرپنجشنبه به آنهاسربزنیم.😭
ای عزیزان...،،یادی کنید ازدلی که در زیرخاک است که لحظه به لحظه ودقایق به دقایق چشم انتظار است.
که روزی می آید دلِ ما، در زیرخاک چشم انتظار است که از او یادی کنند و یا سراغی بگیرند😭
برای شادی روح تمام اموات یادشان راگرامی میداریم وبه روح همه پدران ومادران که دیگر دربینمان نیستند .
پشت
دلباز ترین
پنجره
تنگ
است
دلم...!
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم،هوای تو کرده است!!
این لطف خدا بود که آن گلوله را از بیخ گوش این سگ زرد یهودی کنار زد تا زنده بماند و این هدیه بزرگ را به ما ارزانی دارد
حالا نوبت ماست
Parsa
جهان و تحولاتش به شکل عجیبی به سمت مشترک شدن سرنوشت انسانها سیر میکند؛ به سمت دردها و دلمشغولیهای مشترک. هر معرکهای دو جبهه دارد و هر انسانی یا این سو است یا آنسو. همه اینها مقدمه یک اتفاق جهانی است که مسئله مشترک انسان و تاریخ را برای همیشه حل خواهد کرد. آخرین تیری که در چلّهی کمان خلقت نهاده میشود، آنهنگام شلیک میشود که همهی انسانها معرکهی حقیقی و دو سوی حق و باطل معرکه را بشناسند و هیچگاه در تاریخ مثل امروز چنین نبوده است.
فرزندی که در زهدان تاریخ منتظر تولد است، با درد بسیار متولد میشود. دردهای بزرگِ الان مقدمه اتفاقات بزرگ و فراتر از تصور ما در آینده است.
آرش ( گروه لاله های سرخ )
🍚 لینک