میگویند باران که میزند بوی “خاک” بلند می شود … اما اینجا باران که میزند بوی “خاطره ها” بلند میشود ! باران ببار … بگذار اشک هایم غریب نباشند … پشت پنجره نشسته ام و باران میبارد … ناودانی چشمانم سرازیر شده است ! دل من کلبه بارانی است و تو آن باران بی اجازه ای که ناگهان در احساس من چکه می کنی وقتی به هوای دیدنت قلب ابرها هم تند تند میتپد … یاد تو مثل چیزی شبیه یک قطره باران بر لب های خشک و ترک خورد ام لیز میخورد … باران ببار … ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود ! باران که بند بیاید تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن !
📣 فراخوان دعا برای موفقیت جبهه مقاومت و آزادی قدس
🔹با توجه به تشدید درگیریها در جبهههای مقاومت و تاثیر دعا بر سرنوشت جنگ؛
برخی کاربران فضای مجازی با راه اندازی کمپینی با دعوت به قرائت همگانی بخشهایی از دعای امام سجاد (ع) در حق مرزبانان خواستار حمایت از رزمندگان شدند
حسّ و حال همه ی ثانیـه ها ریخت به هم
شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدیّ و همـه ی فرضیه ها ریخت به هم!
روح غمگینِ تـــو در کالبدم جا خوش کرد
سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم
در کنـــار تــــو قدم مــــی زدم و دور و بـــرم
چشم ها پُر خون شد، قرنیه ها ریخت به هم
روضه خوان خواست که از غصه ی ما یاد کند
سینه ها پــاره شد و مرثیه ها ریخت بــه هم
بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند
دلمان تنگ شد وُ قافیــه ها ریخت به هم
من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!
پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟
از جان عزیزترم
در شهریم که با تو برایم غریب نیست
اما دیشب را بی تو در غربت گذرانده ام
سهم من از عشق
گوشه ی سرد و تاریکی از این دنیاست
که با یاد تو گرم و روشن مانده است
کاری کن که باور کنم انتظار خود عشق است
آشکارا نهان کنم تا چند، دوست میدارمت با بانگ بلند
باید دید کیا دارن جنگ راه می اندازن تو کشورای دیگه و جون آدما براشون اهمیتی نداره.کیا هزاران انسان بی گناه و تو عراق کشتن به بهونه های الکی؟افغانستان و ...
قطعا روبروی ظلم ایستادن و به فریاد مظلومین رسیدن و جنگیدن با ظالم تلاش برای رسیدن به دنیای بهتره.این شاید امتحان الهی باشه که تلاش کنی برای مظلومین.
کجای جهانى که هرچه جستجو میکنم،
چشمانم تورا نمیبینند...
میگویم بازگرد و پژواک صدایم جهان را پر کرده است،
ولی اثری از تو نیست...
من تو را در همه ى عالم میجویم و در انتها باز هم به هیچ میرسم
مینویسم که به گوشَ ت برسد
مینویسم که شايد کسی برایت بخواندَش
مینویسم خوبم که به رسم گذشته دلت شورم را نزند...
ولی تو بدان که سرگردان و دلگیرم
دلگیر از تمام روز ها و شب هایی که میگذرند
و نبودنت را طولانی تر میکنند
میگویم دلتنگم ولی تو بخوان ،
نبودنت مرا شکسته است...
من میگویم خسته ام ولی تو بخوان،
دلم آغوش میخواهد،
به امنيتِ تنِ تو...