کجای جهانى که هرچه جستجو میکنم،
چشمانم تورا نمیبینند...
میگویم بازگرد و پژواک صدایم جهان را پر کرده است،
ولی اثری از تو نیست...
من تو را در همه ى عالم میجویم و در انتها باز هم به هیچ میرسم
مینویسم که به گوشَ ت برسد
مینویسم که شايد کسی برایت بخواندَش
مینویسم خوبم که به رسم گذشته دلت شورم را نزند...
ولی تو بدان که سرگردان و دلگیرم
دلگیر از تمام روز ها و شب هایی که میگذرند
و نبودنت را طولانی تر میکنند
میگویم دلتنگم ولی تو بخوان ،
نبودنت مرا شکسته است...
من میگویم خسته ام ولی تو بخوان،
دلم آغوش میخواهد،
به امنيتِ تنِ تو...

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.