چند قدم زیر باران

☂مثل باران های بی اجازه ☂️وقت و بی وقت ☂️درهوایم پراکنده ای .. بیشتر

چند قدم زیر باران
۱۰۵,۲۴۰ پست
۸۰۱ مشترک
۳۳۲ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۲
مبنای تعداد هوادار رتبه ۱
مبنای تعداد ارسال رتبه ۳
مشاهده ۲۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
دل‌ها فقط به یاد خدا آرام می‌گیرد.
رعد | ۲۸
بازنشر کرده است.

روئیدی در قلب من
بسان گل کوچکی
که کنار دیوار می روید
همین قدر ناخواسته
عاشقت شدم...

بازنشر کرده است.
سپـیــده دمـان
سراسر اشارتند

براے چشمهایی
کـه باز انـد.❗️
بازنشر کرده است.
به ابوسعید ابوالخیر گفتند: فلانی قادر است
پرواز کند. گفت: این که مهم نیست، مگس هم می پرد.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه می رود. گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را می کند.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی٬ دلی نشکنی٬ از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی و کسی را از خود ناراحت نکنی. این شاهکار است...
بازنشر کرده است.
فــاطــــــــمه
اردیبهشت ب خاطر وجود تو قشنگه عزیزم
بازنشر کرده است.
آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)

الا ای لاله ی خوشبـو، عــزیز آل پیغمبر

که بهر دین و قرآنت چنین گردیده ای پرپر

شده زین غم، گل خاتم، مدینه غرق در ماتم

صد لعنت به او که مسمومت نمود از زهر

فرارسیدن سالروز شهادت امام صادق (ع) بر امام زمان (عج) و بر همگی تسلیت باد

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
چقدر این صحنه ها زیباست
بازنشر کرده است.
🕊

خلاف عامه‌ی مردم به عشق پابندم
به سنگ‌های شکیبای رودخانه قسم

بازنشر کرده است.
🕊

ما آنچه کرده‌ایم فدایِ تو سربه‌سر
ای سنگدل! چه مانده که با ما نکرده‌ای؟

بازنشر کرده است.
دزدی مرتباً به دهكده اي ميزد، تا ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎیی از او ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪ!

رد پایی ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ !
ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ هم ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ،
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎیش ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ.
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩند ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﺪﺧﺪﺍ شما ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ.
ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ، ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ،ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ.
بازنشر کرده است.
إنّ الله يخَبئكَ لِمّن يشبَهُكَ، يستَحقك

خدا تو را برای کسی که شبیه تو و لایق داشتن توست، کنار گذاشته✨
بازنشر کرده است.
خَرامان از درم بازآ، کِت از جان آرزومندم
به دیدار تو خوشنودم ، به گفتار تو خرسندم

اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد
مباد آن روز و آن خاطر،که من با جز تو پیوندم

به جانت کز میان جان ، ز جانت دوست تر دارم
به حق دوستی جانا ، که باور دار سوگندم

مکن رغبت به هر سویی ، به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ، ز هر سویی پراکندم

شراب وصلت اندرده ، که جام هجر نوشیدم
درخت دوستی بنشان ، که بیخ صبر برکندم

معلم گو؛ ادب کم کن ، که من ، ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده ، که من نااهل فرزندم...
بازنشر کرده است.
مالیده نبودم به تن خود پیه هارا؟
هاشور توخط زد همه‌ی حاشیه‌ها را

کی متن پراز حاشیه از چشم تو دور است
کی از قلم انداخته ای زاویه هارا

با اینکه همه داعیه ی عشق تو دارند
ژرفانه محک می زنی این داعیه هارا

تقدیم توبا عشق نمودم غزلم را
تا سمت تغزل ببری مرثیه هارا

درکنگره ی عشق اگر گل کند این شعر
بوسم لب آرایه و هم قافیه هارا
بازنشر کرده است.
تو سزاوار همه خوشحالی های روی زمینی…خودتو لایق بدون….