کسی که روی تو دیدست حالِ من داند
که هر که دل به تو پرداخت، صبر نتواند
مگر تو روی بپوشی وگرنه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند، نظر بپوشاند
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند
چه روزها به شب آورد جانِ منتظرم
به بوی آن که شبی با تو روز گرداند
به چند حیله شبی در فراق روز کنم
و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند
به دست رحمتم از خاکِ آستان بردار
که گر بیفکنیَم، کس به هیچ نستاند
چه حاجتست به شمشیرِ قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
پیام اهل دل است این خبر که سعدی داد
نه هر که گوش کند معنی سخن داند
#سعدی