باران عشق
شعر و ادبیات
۷,۸۵۸ پست
۷۶ مشترک
۳۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۴۰
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۷
مبنای تعداد ارسال رتبه ۲۱
از هواداری به‌ جان جویم نسیمِ صبح را

تا سلامی از منِ بیدل به دلجویی برَد

عاقلان! پا مگذارید به میخانه‌ی عشق

داغِ صد مُهرِ جنون خورده به پیشانی ما

مرا به صبر و شکیب آن صنم، اشارت کرد

خبر نداشت که خود هرچه بود، غارت کرد

دل به هرکس که سپردیم، پریشان تر ساخت

این قیامت کده را هیچ کس آباد نکرد

چو قلم بدست گیرم که حکایتت نویسم

سخنم رسد به پایان و قلم به سر درآید

بازنشر کرده است.
"سلام‌ بر تو
به اندازه اشتیاق،آرزو و علاقه ام. ..❤️."
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

“بابا طاهر”
بازنشر کرده است.
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل کار او دشوار نیست
بازنشر کرده است.
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است

“فردوسی”
مشاهده ۱۹ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
من هم‌واره از تو سرشارم،
در خلوت قرن‌های پیاپی…

‌_السمان
بازنشر کرده است.
دنیا همه را در هم می‌شکند !
ولی پس از آن خیلی‌ها،
جای شکستگی‌شان قوی‌تر می‌شود ...
وداع_با_اسلحه
ارنست_همینگوی
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
لعبتان گلرخ و حوران سیم اندام را

گر تو دهقانِ منی ؛ گلبنِ رنگارنگم

گر تو بستانِ منی ؛ بلبلِ خوش الحانم

بازنشر کرده است.
با چون خودی در افکن اگر پنجه میکنی

ما خود شکسته‌ایم چه باشد شکست ما