باران عشق
شعر و ادبیات
۷,۸۵۸ پست
۷۶ مشترک
۳۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۴۰
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۷
مبنای تعداد ارسال رتبه ۲۱
بازنشر کرده است.
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم

سعدی
بازنشر کرده است.
درخت گفت دلتنگم
کاش
آزادم آفریده بود چون تو
انسان گفت:
اینگونه ناشیانه اگر می‌دوم                  
ریشه‌هایم را بریده‌اند!


بازنشر کرده است.
تو یک شخص نیستی
تو یک جهانی
یک جهان که هر لحظه خودش را تجربه می‌کند
یک جهان که هر لحظه خودش را تماشا می‌کند
ولی تو خودت را اسیر
هزار "شاید" و "اگر" و "ای کاش" کرده‌ای
تو خودت را در چهارچوب افکار زندانی کرده‌ای
و حالا
باید توانایی خودت را بشناسی
آگاه شوی
زیرا که آگاهی تو، آگاهی همه‌ی جهان است
بازنشر کرده است.
زاهد و دانۀ تسبیح و من وخال نگار

چه کنم دام مرا بر سر این دانه زدند

گوهر ناياب را نتوان به شيرينی خريد

در بهای بوسه گر صد جان دهی اسراف نيست

بازنشر کرده است.
کلمه ها زبان بسته اند
آنکه
به شعر راه می گشاید
تویی

مرضیه رشیدپور
ای مه! چراغ کلبه‌ی من باش ساعتی

گفتم خبرت از دلِ من هست که چون شد

گفتا که چرا نیست؟ جفا کردم و خون شد!

بازنشر کرده است.
همی‌گذشت و نظر کردمش به گوشۀ چشم

که یک نظر بِرُبایم.. مرا ز من بِرُبود...

هر که او را دیده‌ای باشد، شناسد صورتی

کار صورت سهل باشد، ره به معنی مشکلست

بازنشر کرده است.
غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم

که رویت میکند هشیار و بویت میکند مستم

بازنشر کرده است.
مژدهٔ عمر ابد می‌رسد اکنون ز لبش

صبرکن یک نفس ای دل که مسیحا آمد

ما را مگو حكايت شادی؛ كه تا به حشر

ماييم و سينه ای كه در آن ماجرای توست 

بازنشر کرده است.
در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست

قربان حالتی که پریشان کند تو را