دولدور منی نازیله گوزل قوی داشا قلبیم
قوی ناز چکه هر ذره سی باشدان باشا قلبیم
سن توک یوزه زولفون منی ویران ائله قورخما
کونلوم دلی اولسون مارالیم قوی چاشا قلبیم
با احترام به خاطراتی که از سر اشتراک عزیز شدند
از درونی ترین فاصله به تمام دور و نزدیک ها
برای مفهوم آب رفته ی رفاقت .....................
دلم خوش باوری های گذشته را می خواهد
روزهایی که آدم ها بهتر دروغ می گفتند
تا تو در فریب ِ خودت تردید نکنی
روزهایی که فاصله مان را رفاقتی پر می کرد
که آنقدر حرمت داشت که هیچ کلاغی خبر نیاورد
از صفت های سنجاق شده به سینه ات / در ذهن دیگری ...........
آدم ها محکومت می کنند و از پس انکارت که بر نیایند
چهار شانه ترین سلول های درونشان را
برایت رزرو می کنند / تا صدایت ، گوش های نیمه خفته ی وجدانشان را
نپراند از خواب ..................
دنیا می سوزد ........ / بر ردّ ِ حقیقت ِ نشسته بر شقیقه ام
می سوزد / پیچیدگی های ذهنی که به زور گلوله هموار شده
و جای خالی جواب ها را / در درونی ترین باورهایش با پنبه پر کرده است
دلم خوش باوری های گذشته را می خواهد .........
روزهایی که آنقدر به دوست نمایی ِ دست ها بر شانه ام ایمان داشتم
که تن به بی آبرویی حقایق نمی دادم
باور داشتم به دست هایی که با لبخند آجر می دهند
وقتی دیوار بی کسی ات را بالا می کشی
به رو
از دل همچون ذغالم سرمه میسازم که دوست
در دل آیینه دریابد چه با ما میکند
در کنارت قایقی بودم به روی موجهای نیلگون
بعد تو طوفان شکست، آن تختهی آرام را
نم نم باران که میزند
دل تنگم هوایی میشود
تورا را میخواهد
برای قدم زدن عاشقانه
در خیابان های شهر
زیر چتر هزار رنگ پاییز
که دلبری میکند از هر دل عاشقی
نمی دانم که می آید به ما سر می زند امشب ؟
چراغ خانه را روشن کنم در می زند امشب
نمی دانم چه خواهد کرد با من در غروب غم ؟
که قلبم ای خدا مثل کبوتر می زند امشب
هوایی شد دلم در کوچه های سرد تنهایی
چه می جوید چه می خواهد ؟ که پر پر می زند امشب
به رنگ انتظاری ناب و شیرین خواب دیدم من
نگارم بوسه بر لب جور دیگر می زند امشب
پریشانی چه معنی دارد ای گیسوی شب در دست ؟
درون خانه ام خورشید خاور می زند امشب
ای که همه نگاهِ من،
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن،
پا نکشم زِ کوی تو...!
خلیفه بهلول را گفت که در خواب دیدم که به جانوری تبدیل شدهام به اطرافم حمله میبرم و همه چیز را میبلعم، تعبیرش چیست!؟
بهلول گفت من فقط تعبیر خواب میدانم اما اینکه گفتی واقعیت است!
یازدیغیم شعریده بیر آن گلیب سن قالاجاقسان
گوللرین عطرین آسیب کوئینگووا سن تاخاجاقسان
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍست
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺼﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ
ﺻﺤﻨﻪ ﻏﻤﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﯿﺠﺎﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎست
ﭘﺎﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﮔﺬﺍﺭ
ﺭﺍﻫﻬﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮند
عشقینده یانان عاشیقه میخانه نه لازیم
مست اولدی گوزوننن اونا پیمانه نه لازیم
عشقینده اولان یولچی که یوللاردا اسیردی
هر لحظه سی افسانه دیر افسانه نه لازیم
جوابی مر پیامم را ندادی من چه کردهستم
جنایت کردهام شاید که در عشق تو پیوستم
کسانی که از روی گذشته تان شما را قضاوت می کنند ، به آینده تان تعلق ندارند.