«دل» مراقبت میخواهد تا دل بماند ...
دل را مراقب نباشی زمین میخورد
رویش ردّ پا میافتد
میشکند، خُرد میشود ...
و وقتی جمعش کردی دیگر دل نیست ؛
تکه سنگی میشود از نخالههای یک
احساس نابجا ...
دل مراقبت میخواهد که «دل» بماند!!
❣بیاموزیم که میتوان
🍁بـهترین بود
❣میتوان خوش قلب
🍁و مثبت اندیش بود
❣میتوان شـاد بـود
🍁میتوان عاشق بـود
❣عاشق خـدا و زندگی
🍁امـیدوار باش
❣غیرممکن فقط غیرممکنه
🧡با امـید هر چیزی ممکنه🧡
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم ،که بمانم
چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟
انگار که یک کوه ،سفر کرده از این دشت
اینقدر، که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
روزگار آشفتهتر، یا زلف تو، یا کار من؟
ذره کمتر، یا دهانت، یا دل غمخوار من؟
شب سیهتر، یا دلت، یا حال من، یا خال تو؟
شهد خوشتر، یا لبت، یا لفظ گوهربار من؟
نظم پروین خوبتر، یا در یا دندان تو؟
قامت تو راستتر، یا سرو، یا گفتار من؟
وصف تو دلجویتر، یا شعرهای نغز من؟
هجر تو دلسوزتر، یا نالههای زار من؟
مهر و مه رخشندهتر، یا رای من، یا روی تو؟
آسمان گردندهتر، یا خوی تو، یا کار من؟
عشق من زایندهتر یا حسن مادرزاد تو؟
بخت تو پایندهتر یا محنت و تیمار من؟
وعدهی تو کوژتر، یا پشت من، یا ابرویت؟
قول تو بیاصلتر، یا باد، یا پندار من؟
صبر من کم، یا وفای نیکوان، یا شرم تو؟
خوبی تو بیشتر، یا اندوه بسیار من؟
چشم تو خونریزتر، یا چرخ، یا شمشیر شاه؟
غمزهی تو تیزتر، یا تیغ، یا بازار من؟
حضرت سعدی دید زدن و چشم چرونی رو اینجوری توجیه کرده:
"سعدیا،
پیکر مطلوب برای نظر است...
ور نبینی، چه بُوَد فایده ی چشم بصیر"🤭