شعر و دیگر هیچ
شعر و ادبیات
۸۸۰ پست
۳۵ مشترک
۱۹ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۸۶
مبنای تعداد هوادار رتبه ۸۳
مبنای تعداد ارسال رتبه ۵۳
♥️محبت
🎈تنها کلیدیست
♥️که بی هیچ بهانه ای
🎈هر قفلی
♥️را باز می کند
🎈شیشه ها
♥️شکستنی ست
🎈زندگی گذشتنی ست
♥️این فقط محبـت است
🎈که همیشه ماندنیست
ای که لعل لب تو آبخور جان منست...
تو اگر آن منی هر دو جهان آن منست...!
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••

دوستش می‌ دارم

چرا که می‌ شناسمش

به دوستی‌ و یگانگی‌...

هنگامی‌ که دستان مهربانش را

به دست می‌ گیرم

تنهایی‌ غم‌ انگیزش را در می‌ یابم...

اندوهش

غروبی‌ دلگیر است، در غُربت و تنهایی‌

همچنان که شادی‌ اش

طلوعِ همه‌ ی آفتاب‌ هاست...


احمد شاملو
بازنشر کرده است.
عزت نفس یعنی اینکه
ما چه اندازه
خودمان‌را دوست داشتنی
و محبوب می‌دانیم،
چقدر برای خودمان ارزش
و احترام قائلیم و خودمان ‌را
چگونه ارزیابی می‌کنیم.
هر شهری که پر از لطافت و طنّازی ست
دانشکده ی مهر و صفا و شاعر سازی ست ...

هر جای جهان برایت ؛ اگر کسی شعر سرود
تردید نکن که طالب تو ؛ برای عشقبازی ست...!
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
بازنشر کرده است.
خدایا منو با قطع شدن vpn اهل بیتم امتحان نکن.
وقتی گشادی برعشق غلبه میکنه
برای تو و خویش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ‌ها و نشانه‌ها
را در ظلمات‌مان ببیند
گوشی که
صداها و شناسه‌ها
را در بیهوشی‌مان بشنود
برای تو و خویش،
روحی که این همه را
در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که
در صداقت خود ما را
از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد
از آن چیزها که در
بندمان کشیده است سخن بگوییم
بازنشر کرده است.
نیازمند لبت، جانِ بوسه‌خواهِ من است
نگاه ڪن به نیازے ڪه در نگاه من است
زدیده پرتو عشق ار برون زند چه ڪنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است.!

♥️✨🌹✨♥️
بازنشر کرده است.
سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان تو

صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا مستی بی‌امان تو

بازنشر کرده است.
دل به امید وصل تو باد به دست می‌رود
جان ز شراب شوق تو باده‌پرست می‌رود

رخ بنمای گه گهی کز پی آرزوی تو
بر دل و جان عاشقان سخت شکست می‌رود



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بازنشر کرده است.
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست ...
بازنشر کرده است.
مذ أحببتك...
‏صار العالمُ أجملَ ممّا كان!
‏الوردُ ينام على كتفی!
‏والشّمس تدور على كفّی!
‏و الليلُ، جداول من ألحان!

از آن دم
که دوستت داشتم
جهان،
از آن‌چه بود،
زیباتر شد...
گُل‌هاَ روی شانه‌هایم
به‌خواب می‌روند...
خورشید بر کف دستانم می‌چرخد
و شب،
جویبارهایی از نواهاست...

♥️
بازنشر کرده است.
.

به نام نامی ؏شـق...
به نام جنون...
به نام باران...
و بوے خوش سیب...
اڪَـر بارها و بارها بِرانی ام...
دوباره به تو برمی ڪَـردم...
برمی ڪَـردم به تو و بیشتر از قبل خواهم داشت...!!

زن طلاییست که عاشق شدنش اجبار است
همچو برگیست که گریان شدنش اخطار است

مثل ماه است که در پرده شب الماس است
همچو خورشید که زیبا شدنش تکرار است

گاه در وقت سحر مثل هل چایی صبح
گاه چون لذت شیرینی یک افطار است

زن همان مادر من هست که پابوسی او
صد ثواب است که در سختی ما انصار است

چون درختیست که در زیر پرش آرامم
بهترین منزل دور از گنه و آوارست

زن نشانیست که بر روی زمین آمده است
دیدنش لحظه ی ایمان به خدا,, اقرارست

زن طلاییست که عاشق شدنش اجبارست
صد ثواب است که در سختی ما انصار است