و
۲ کاربر دیگر
بازنشر کردهاند.
مادرش به او یاد داد که همه را «شما» خطاب کند،
چون معتقد بود «تو» گفتن زمینه ساز سلطه دیگران برماست
به او گفته بود «شما» اولین سد امنیت در زندگی است.
جدی خیلی از ما ی عالمه پتانسیل عشق ورزیدن، مراقبت کردن، حرفای رمانتیک زدن و کنار هم زندگی ساختن، درونمون انباشته شده که مخاطب لایقی براش پیدا نمیکنیم و میترسیم تا ابد هم پیدا نکنیم.
ی لطفی به خودتون بکنید،این موضوع رو خوب یاد بگیرید:
به هیچ جاتون حساب نکنید، اون آدمی که بلده شما رو به هیچ جاش حساب نکنه.
جناب قبانی میگه:
عشق وابسته به یک چیزه؛«توجه».
میگه(اگه کسی بهت گفت دوست دارم؛
ولی بهت توجه نکرد،بدون که دوستت نداره.
ولی اگر کسی حواسش بهت بود؛از غصه ت غمگین شد،تو جمع ها نتونست بهت بی توجه باشه و همیشه پیگیرت بود،حتما دوستت داره...
دلِ آدم خر که نیست؛ میفهمه!
مثلاً هیچوقت از بابام نپرسیدم دوستم داری بابا؟!
یا تا حالا از مامانم نپرسیدم، مامان واقعا دوسم داری؟!
وقتی ازت میپرسم دوسم داری؟
میپرسم واقعنی دوسم داری؟
میپرسم هنوزم مثل قبل دوسم داری؟!
یعنی ی جای کار دوست داشتنت میلنگه،
یعنی پای عاشقیت میلنگه؛ بدم میلنگه…
دل آدم که خر نیست شعور داره حالیشه میفهمه..!
میدانم چرا هیچگاه یادِ من نیستی،
من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم
که با هر تلنگری یادم بیفتی!
انسان به زخمها بیشتر میاندیشد تا مرهمها…
آرزوهاتون بیدار شن، قشنگ کنن خودشون رو، راه بیفتن سمت خونهتون، زنگ بزنن، بیان تو، بمونن پیشتون.
آرزوهاتون اگه بزرگن، بزرگ بمونن، اگه قشنگن، قشنگ بمونن، اگه سادهان، ساده بمونن.
آرزوهاتون قد بکشن، برسن به آسمون. آرزوهاتون برقصن، ساز بزنن، آرزوهاتون دستتون را بگیرن، رها نکنن.
آرزوهاتون هر روز با لبخند بیدار شن، هر شب با لبخند بخوابن.
آرزوهاتون تا آخر سال پا به پاتون بخندن. آرزوهاتون بامعرفتترین آرزوهای دنیا از کار در بیان.
آرزوهاتون تا آخر سال شده باشن تکه شیرینی از خاطراتتون.
پشتِ جمله “مهم نیست عادت کردم”؛
قدِ ی عمر زور زدن واسه درست شدنِ شرایط و نتیجه نگرفتن،درد خوابیده…
مگه نه؟
ولی تلخ ترین تصویر از عشق یک طرفه فقط اونجا که جمال ثریا میگه:
در گوشهای از ذهنت
به انتظار خود نشستم،
نیامدم، نیامدم، نیامدم...
گاه تمامِ عشق
به دور ایستادن است ..
هرکسی یک وقتی، با یک چیزی باورش میشود که بهار دارد میآید. یکی با دیدن بنفشهها. یکی با خرید عید. یکی با بو کشیدن هوا. یکی با ورق زدن تقویم. یکی با اولین بوسهی بعد از سالتحویل.
خب، کو بنفشههامان؟ کو خندههامان؟ کو بوسههامان؟ کو روزهامان اصلن؟ امسال که خیلیهامان هیچ نشانی از نوروز سراغ نداریم، کو نوروزمان؟ از کجا بفهمیم بهار شده است؟
بگذارید بگویمتان: باید پناه ببریم به پنجرهها. باید ایمان بیاوریم به اینکه روزی باز میشوند. باید باور کنیم که پشت پنجره، آسمانی هست؛ و آسمان، تنها جاییست که برای باورِ بهار، دلیل نمیخواهد.
پشت این پنجره پرواز است. و این پنجره بزرگترین سهم ماست از دنیا. دنیا یک پنجرهی باز، یک پرواز، آن بالابالاها به ما بدهکار است، رفیق.
پنجره،
پرواز،
آزادی،
سهم من و تو باشد امسال.
دو تا قهوه گذاشت رو میز گفت بیا بشین اینجا باهم غصه ی تو رو بخوریم!
نگفت گریه نکن،
نگفت حالا پیش اومده دیگه چیکار میشه کرد.
آدم باید یکیو داشته باشه باهاش بشینه غصه بخوره. فقط خنده و شادی قشنگ نیست؛ قشنگه بشینید باهم غصه همو بخورید.
من واقعا از شروع شدن ی ۳۶۵ روز دیگه ای که نمیدونم چی در انتظارمه میترسم.🙃🙃
دلم میخواست تعریفهایی که از آدمها میشنوم دربارهی قوی بودنم نباشه. تو قوی و شجاعی. تو جنگزدهای ولی طاقت میاری هميشه. تو میتونی. تو از پسش برمیای. نه. بهم بگو بغلم گرمه. فلان کلمه رو بامزه میگم. ترکیب رنگ لباسهام خوبه. آهنگهام قشنگن. موهام خوشحالت شدن. از ساده و معمولی بودن بگو نه از قوی بودن هرروزهای که تنها چارهمه و انتخابم نیست.
قسم به اُمیدی که می روید از جای بریدگی زخم در تن✨💙
Sepideh
خداروشکر باعث خیر شد
شنبلیلع کلوب
خداروشکر باعث خیر شد
بله خدارو شکر