رمقی نیس
به دنبال
تو گردم
که جان منی
یا جا مانده
زجان منی
کا اکبر
فراموش کردن
و دست برداشتن
بعضیا
مثل کندن پوسته
از یه ادم زنده هس
رها کردن
خیلیا
مثل کوتاه کردن موهاست
کا اکبر
هیچ رمقی نیست
دلم بی عارست
شکوه از ماندن و رفتن
در دلم غوغا هست
کا اکبر
دیگر بس است
در خیال ماندن
در اختیارت نیست
بیخالش شو
کا اکبر
انجا که دل من بود
هزار دل
در دل او بود
تنها دل من بود
واقعی در نقش خودش بود
کا اکبر
چون یک وعده
به دام تو
گرفتار شدم
ان دام
هزار بار
مرا
در دام تو
گرفتار کرد
کا اکبر
ما را
زخودت
دور نگه داشتی
تو چه پنداشتی
در خواب و خیالم
یکسره باز تو
می آیی
تو چه پنداشتی؟
کا اکبر
به چند جا
من. دلم. رفته
یکی انجا
به چشمات بود
دگر جایی
به نازت بود
و اخر
ز لبهایت
کا اکبر
می گویند:
بی تو
خوش نمی گذرد
راست می گویند!!
در کنار هر لحظه
مزه ای می خواهند
کا اکبر
هر از گاه
یادی ز ما
تصویری ز ما
از گوشیت جویا باش
کا اکبر
دور از رهایی
خویش
چشم بر اندازهای خودت
بیانداز
ایا می توان
چشم پوشی کرد؟
کا اکبر
در کلام عشق
هیچ جای ابهام نیست
انچه عیبش می کنیم
در وصف رفتار ماست
کا اکبر
منو از خودت
فراری نده
چشمه از کوه
که جدا شود
در زمین خشک
بی هدف رها شود!!!
کا اکبر
با تمام میل
به تو
دل بستم
تو نگفتی
که دلت
بی میل است
کا اکبر
باز به عید نزدیکیم
تو خودت
چه کردی
با خودت
نه از عید بهارت بود
خبری
نه از عید
پرهیز
تو چه کردی
با خودت؟
کا اکبر