طمع زندگی
در این دنیا
تلخ تلخ
آما در پایان
تلختر!!!!
کا اکبر
انچه مطلق
به خدا بر میگردد و پایدارست
روز و شب
مرگ و عدالت
عشق مادر
تعهدپدر
انچه نسبی است و ناپایدار
به ما بر میگردد
دوستی سلامتی
ارزو و....
کا اکبر
یکی
در بغل
یکی
بی بغل
نشاید
که خوش بمانن
بی عشق
در زمین
کا اکبر
فراموشی
به خاموشی
چقدر نزدیکست
اما
چراغ خاموشی
چه زود. روشن
خواهد شد
کا اکبر
چون شفا
در جان توست
ایم به سویت
با جان و دلم
چون جفا
اید میان
خاک دلم
با جان توست
کا اکبر
تو
از کنار من
گذر کنی
من
از تو
گذر نمی کنم
کا اکبر
یکی در خواب
یکی در یاد
یکی بیدار
یکی بیمار
همه در راه
ان راهند
که مشناق
به یک یارند
کا اکبر
نه احساس تو را دیدم
نه ان روی ماهت
پس چرا؟
منتظر میمانم
که باز آیی
چرا؟
کا اکبر
به کنج دل خویش
تو نظر کن
گر هستم هنوز
تو نظر کن
ز ما
کا اکبر
به چه اندیشم
که تو
پیشم نباشی!!!!
کا اکبر
دل به دریا زن
به ساحل
کنارم بنشین
بزن خنده
تا شوم زنده
کا اکبر
ار بس
به دلم
وعده بدادم
تو شدی
مرحم جانم
کا اکبر
خدایا:
طلب کردم
تو را
گر طمع بود
طلبکارم نشو!!!
گر طلب بود
بدهکارم نشو
کا اکبر
اگر
در شب
فرو رفتم
تو روزم باش
به تنهایی
کا اکبر
چنان
از درد خویش آکاه
که گریان می شوم
ناگاه
کا اکبر