بر چیده بکن
آنچه به حال دل تو
بد چیره شده
کا اکبر
گر عاشق خود
هیچ نباشی
نرسی
بر عشق جنون
کا اکبر
گر عاشق خود
هیچ نباشی
نرسی
بر عشق جنون
کا اکبر
برای دل محجور خودت
به تنهایی
لبخند زن
ببین چه معجزه می کند
این لبخند
کا اکبر
برای رفع چروکهای پیراهن
نیاز به حرارت بالا داری
اما
برای رفع چروکهای صورتت
تنها کافیست
لبخند بزنی
کا اکبر
ساده بودم
که دلم
در همه جا
صبر نداشته
آنچه می دید
به دلش راه نداشت
کا اکبر
دستم
به دعا بود
ولی
دل به گناه
ترسم بمانم
به این دل
خدایا:
تو یاری بنما
کا اکبر
در عشق
نه بیزارم
نه در رازم
در عشق
کمی پرواز
با حال دلی از ناز
کا اکبر
بس است
مرا
با تو
یک نفسی
کا اکبر
همین بس
که به عشق
میرسیم
نارسیم
انوقت
که برسیم
بی نفسیم
کا اکبر
با تو
هرگز
در دلم تنها نبودم
جز آن لحظه
که بی تو ماندم
کا اکبر
دوست دارم
بر لبت
هر دم بچینم
بوسه ای
کا اکبر
بلبل زیبا سخن
از هر دری گوید سخن
چون که مینا میزند لب
بر لبش عشق اید در میان
کا اکبر
نی ز انم
نی ز اینم
چون ضمیرم
در زمینه
خاک پاک را
گوهر شایسته دانم
چون از آن امده
در آن خواهم فرود
کا اکبر
رنج تو هست
در دلم
خسته از این خاطره
منم
کا اکبر