هزار بار
ببوسم
قفل نگاهت
که به یکبار
نگاهم کردی
کا اکبر
بی تو
نشاطم
بی نشاطه
بی تو
حضورم
کم ظهوره
بی تو
نگاهم
در غروبه
کا اکبر
رو به رویم
که شدی
مهمان جانم باش
جانم
کا اکبر
حال خوشم
دلخوشی بود
ماله نکش
دلخوری ها
کم نمیشه
کا اکبر
به خدا
دلم که به فریادم نرسید
هیچ!
تو هم بیا تو دلمو
خالی کن
یاالله
کا اکبر
تو را
به میلم خودم
ترانه سرودم
ندیده ای
چقدر
خوب سروده ام
کا اکبر
بگذار
سر رود
چه با میل
چه با می
کا اکبر
میلم شده
طاعون دلم
خوابم شده
کابوس
از بس
از پس پرده
به جان منی
کا اکبر
حال خوشی
نیست
به دلم
خنده شده
دردسرم
کا اکبر
دردم
به هواست
دلم
ریشه
به دردت
کا اکبر
رخصت به دلم
یاد تو دادی
تودادی
فرصت به دلم
باز تو دادی
تو دادی
کا اکبر
شاید به دلم
وعده دیدار
تو دادی
از حس خوشش
مست به ایوانم
تو دادی
کا اکبر
یا رب
دل ما
حاصل
یک بود و نبود است
کا اکبر
چه بگویم
چه شده یا نشده
چه بخواهی چه نخواهی
به دلم نیست الک
رد بشود یا نشود
مزد دل
مهر و محبت
که به حصارش بکشیم
ما دگر حرف نداریم
بزنیم یا نزنیم
کا اکبر
نه قرعه
به نامم زن
نه ناقوس دلم را
نه هوس به دلم مأنوس
نه راوی قصه هزار و یک شبم
عشقم را به سخره نگیر
ای طالب طلب من
کا اکبر